کلمه جو
صفحه اصلی

honey


معنی : معشوق، عزیز، عسل، انگبین، شهد، محبوب، عسلی کردن، چرب و نرم کردن
معانی دیگر : (هر چیز عسل مانند) شیرین، شیرینی، ملاحت، دلپذیر(ی)، نازنین، (در صدا زدن) عزیزم، جانم، منج، کواره، شیرین کردن، عسل زدن به، با محبت و نرمی صحبت کردن، عاشقانه سخن گفتن، مج چرب ونرم کردن

انگلیسی به فارسی

انگبین، عسل، شهد، (مجازا) محبوب، عسلی کردن، (مج)چرب ونرم کردن


عسل، شهد، انگبین، عزیز، معشوق، عسلی کردن، چرب و نرم کردن، محبوب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: honeys
(1) تعریف: a thick, sweet, yellowish or brownish fluid made from flower nectar by bees.

(2) تعریف: any of various other sweet fluids made by insects.

(3) تعریف: (informal) something of excellent quality, esp. an outstanding specimen of its kind.

- a honey of a machine
[ترجمه ترگمان] یه عسل یه ماشین
[ترجمه گوگل] عسل یک ماشین

(4) تعریف: (informal) sweet one; sweetheart; dear (used as an affectionate term of address).
مشابه: darling, dear, sweet
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: honeys, honeying, honeyed, honied
مشتقات: honeylike (adj.)
(1) تعریف: to add honey to, for flavor or sweetening.

(2) تعریف: (informal) to speak endearingly, flatteringly, or ingratiatingly to; cajole (often fol. by up).

• sweet sticky substance produced by honeybees; darling, sweetheart (term of endearment)
flatter; sweeten with honey
of honey, resembling honey; sweet; containing honey
honey is a sweet sticky substance made by bees. you eat honey and use it as a sweetener.

مترادف و متضاد

معشوق (اسم)
honey, lover

عزیز (اسم)
sweetheart, honey, dear, turtledove

عسل (اسم)
honey

انگبین (اسم)
honey

شهد (اسم)
ooze, ambrosia, nectar, honey, molasses

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

عسلی کردن (فعل)
honey

چرب و نرم کردن (فعل)
honey

جملات نمونه

1. honey is a good substitute for sugar
عسل معادل خوبی برای شکر است.

2. honey wax
موم عسل

3. a honey of a man
مردی نازنین

4. the honey made the child's fingers sticky
عسل انگشتان کودک را چسبناک کرد.

5. to harvest honey
عسل برداشت کردن

6. the child smeared honey over his face and on the wall
کودک عسل را به صورت خود و به دیوار مالید.

7. water magically transformed into honey
آب که با افسون تبدیل به عسل شده است

8. we have some good honey
ما (مقداری) عسل خوب داریم.

9. flowing with milk and honey
پر از نعمت و وفور

10. hossein sweetens his tea with honey
حسین با عسل چای خود را شیرین می کند.

11. it is a commonplace that honey is sweet
پر واضح است که عسل شیرین است.

12. a land flowing with milk and honey
سرزمینی که در (جوی های) آن شیر و عسل جاری است.

13. the cultivation of new kinds of honey bees
پرورش انواع جدید زنبور عسل

14. fountains of paradise flowing with milk and honey
چشمه های بهشت که از آن شیر و عسل جاری است

15. the perfume of her breath and the honey of her kisses
عطر نفس و عسل بوسه های او

16. they are breeding a new kind of honey bee
آنها دارند نوع جدیدی زنبور عسل به وجود می آورند.

17. the child had besmeared his face with butter and honey
کودک کره و عسل را به صورت خود مالیده بود.

18. this mixture is two parts milk and one part honey
این آمیزه دو پیمانه شیر است و یک پیمانه عسل.

19. each year the colony hives more than 200 pounds of honey
هر ساله این دسته ی زنبور بیش از 200 پوند عسل انباشته می کند.

20. You're just an old-fashioned gal, aren't you, honey!
[ترجمه ترگمان]تو فقط یه دختر old، مگه نه عزیزم؟
[ترجمه گوگل]شما فقط یک مدل قدیمی می باشید، نه شما، عسل!

21. Sweeten to taste with honey or brown sugar.
[ترجمه ترگمان]sweeten با عسل یا شکر قهوه ای
[ترجمه گوگل]شیرین کردن با شکر عسل یا شکر قهوه بخورید

22. Warm the honey until it becomes runny.
[ترجمه Sam] عسل را گرم کنید تا شل شود
[ترجمه ترگمان]عسل را گرم کنید تا it شود
[ترجمه گوگل]عسل را گرم کن تا آبریزش شود

23. Sweeten the mixture with a little honey.
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن مخلوط با یک عسل کوچک
[ترجمه گوگل]شیرین کردن مخلوط با عسل کمی

24. Old bees yield no honey.
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای پیر هیچ عسل ندارند
[ترجمه گوگل]زنبورهای قدیمی عسل ندارند

25. This jar of pure honey weighs 350 grams net.
[ترجمه ترگمان]این شیشه عسل خالص ۳۵۰ گرم خالص است
[ترجمه گوگل]این شیشه ای از عسل خالص وزن 350 گرم دارد

26. The stewed apple was sour even with honey.
[ترجمه ترگمان]سیب پخته با عسل ترش شده بود
[ترجمه گوگل]سیب ترشیده حتی با عسل ریخته شد

the perfume of her breath and the honey of her kisses

عطر نفس و عسل بوسه‌های او


a honey of a man

مردی نازنین


honey, where did you put the book?

کتاب را کجا گذاشتی عزیزم؟


پیشنهاد کاربران

هانی یعنی عسل، محبوب

یارم عزیزم در صدا زدن بمعنای جانم عشقم

Honeyیعنی:معشوقه، عشقم، عزیزم، جانم

عسل

نازنین، محبوب، شهد، انگبین، دلپذیر و ملاحت. 😍😍😍😍😍😍😍😍😚😘😗


Honey یعنی عشق، یعنی لیلی و مجنون

Honeyیعنی عسل، یعنی عزیز

به معنی عسل ، مترادف ( dear ) به معنای عزیزم هم هست

یه سوال دارم؟
مذکر مونث بودنش فرق میکنه🤔 یعنی به آقا هم میشه گفت honey یا اشتباهه؟!

Houny یعنی عسل عشق.

اگر noun باشه میشه عسل
اگر adj. باشه میشه عزیزم عشقم نفسم که در صحبت ها زیاد به کار میره

بله ، جانم ، جان ( صدا زدن )

میشه عسل
برای گفتن به افراد هم کاربرد داره

موم عسل

Cyfgdtxtdrgdgxvcnchfgdhg


کلمات دیگر: