1. The economic logic of reform is inescapable.
[ترجمه ترگمان]منطق اقتصادی اصلاحات اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]منطق اقتصادی اصلاحات غیر قابل اجتناب است
2. She didn't want to confront the inescapable fact that she would have to sell the house.
[ترجمه ترگمان]نمی خواست با این حقیقت اجتناب ناپذیر روبرو شود که او مجبور بود خانه را بفروشد
[ترجمه گوگل]او نمی خواست با واقعیت اجتناب ناپذیر روبرو شود که او مجبور خواهد شد خانه را فروخته باشد
3. The inescapable conclusion is that he was murdered by someone in his own family.
[ترجمه ترگمان]نتیجه قطعی قطعی این است که او توسط کسی در خانواده خودش کشته شده است
[ترجمه گوگل]نتیجه ناپذیری این است که او توسط شخصی در خانواده اش کشته شده است
4. The impression of villainy was inescapable.
[ترجمه ترگمان]اثری از رذالت و رذالت ناپذیر نبود
[ترجمه گوگل]تصور غلط بودن غیر قابل اجتناب بود
5. This leads to the inescapable conclusion that the two things are connected.
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به این نتیجه غیرقابل اجتناب می شود که دو چیز به هم متصل شده اند
[ترجمه گوگل]این منجر به نتیجه گیری غیر قابل اجتناب می شود که دو چیز متصل هستند
6. The impression of villains was inescapable.
[ترجمه ترگمان]احساس of اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]تصور خائنانه غیر قابل اجتناب بود
7. The police came to the inescapable conclusion that the children had been murdered.
[ترجمه ترگمان]پلیس به این نتیجه رسیده بود که بچه ها به قتل رسیده اند
[ترجمه گوگل]پلیس به نتیجه ناپذیری رسید که کودکان را به قتل رسانده است
8. The Phillips curve was regarded as an inescapable constraint on policy action which the authorities could only ignore at their peril.
[ترجمه ترگمان]منحنی فیلیپس به عنوان یک محدودیت غیرقابل اجتناب در عمل سیاست در نظر گرفته می شد که مقامات تنها می توانستند از خطر آن ها چشم پوشی کنند
[ترجمه گوگل]منحنی فیلیپس به عنوان یک محدودیت اجتناب ناپذیر در اقدامات سیاستی که مقامات فقط می توانستند در معرض خطر خود را نادیده بگیرند مورد توجه قرار گرفت
9. From the contemplation of this inescapable judgment he turned his face resolutely away.
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم صورتش را برگرداند
[ترجمه گوگل]از نظر این قضاوت غیرقابل تصوری، چهره خود را به طور قاطعانه از بین برد
10. Chief amongst these had been the inescapable fact that she must get rid of Rose Cottage.
[ترجمه ترگمان]عمده این بود که او باید از شر رز ماری خلاص شود
[ترجمه گوگل]سرپرستی در میان این ها واقعیت غیر قابل اجتناب بود که او باید خلاص شدن از کلبه رز
11. The inescapable presence of doubt is a constant reminder of our responsibility to truth in a twilight world of truth and half-truth.
[ترجمه ترگمان]حضور غیرقابل اجتناب شک یک یادآور ثابت از مسئولیت ما به حقیقت در یک دنیای شفق از حقیقت و نیمه حقیقت است
[ترجمه گوگل]حضور غیر قابل اجتناب تردید یک یادآوری مداوم از مسئولیت ما در حقیقت در دنیای تاریک حقیقت و نیمی از حقیقت است
12. I believe that the Government understand those inescapable facts.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که دولت این حقایق غیرقابل اجتناب را درک می کند
[ترجمه گوگل]من معتقدم دولت این واقعیت های غیر قابل اجتناب را درک می کند
13. It seems inescapable that two images of a single quasar have been observed.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دو تصویر یک quasar منفرد مشاهده شده است
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد غیرقابل اجتناب است که دو تصویر از یک کوازار مشاهده شده است
14. This meant that man has an inescapable moral responsibility for his own actions.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که انسان، مسئولیت اخلاقی گریزناپذیر خود را در قبال اعمال خود دارد
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که انسان مسئولیت اخلاقی اجباری برای اقدامات خود را دارد