کلمه جو
صفحه اصلی

inglorious


معنی : ننگین، افتضاح اور، شرم اور، گمنام
معانی دیگر : بدون افتخار، بی افرند، شر آور، باآبروریزی، افتضاح آمیز

انگلیسی به فارسی

شرم اور، ننگین، افتضاح اور، گمنام


بی خوابی، ننگین، شرم اور، گمنام، افتضاح اور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: ingloriously (adv.), ingloriousness (n.)
• : تعریف: bringing shame or disgrace; shameful; dishonorable.
متضاد: glorious
مشابه: disgraceful, scandalous, shameful

- Napoleon's reign came to an inglorious end when he was defeated at Waterloo and exiled to Elba.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که ناپلئون در واترلو شکست خورد و به الب تبعید شد، دوران سلطنت ناپلئون بدون افتخار به پایان رسید
[ترجمه گوگل] زمانی که وی در واترلو شکست خورد و به البا تبعید شد، سلطنت ناپلئون به پایان نابهنگامی آمد

• disgraceful, shameful
something that is inglorious is shameful and brings dishonour to the person involved.

مترادف و متضاد

ننگین (صفت)
contumelious, infamous, shameful, disgraceful, inglorious, stigmatic, stigmatist

افتضاح اور (صفت)
gamy, inglorious, gamey

شرم اور (صفت)
vile, indecent, gross, petulant, shameful, inglorious

گمنام (صفت)
obscure, unknown, inglorious, scrubby

disgraceful


Synonyms: blameworthy, contemptible, degrading, detestable, dishonorable, disreputable, ignoble, ignominious, offensive, reprehensible, shameful, unrespectable, unworthy


جملات نمونه

1. He wouldn't have accepted such an inglorious outcome.
[ترجمه ترگمان]او چنین نتیجه inglorious را قبول نمی کرد
[ترجمه گوگل]او چنین نتیجهای ناعادلانه را قبول نکرد

2. That country has a long, inglorious record of dealing harshly with political prisoners.
[ترجمه ترگمان]آن کشور سابقه طولانی و بدون افتخار برای برخورد شدید با زندانیان سیاسی دارد
[ترجمه گوگل]این کشور سابقه طولانی و نجیب زاده ای دارد که به شدت با زندانیان سیاسی برخورد می کند

3. Death is nothing, but to live defeated and inglorious is to die daily. Napoleon Bonaparte
[ترجمه ترگمان]مرگ چیزی نیست، بلکه زندگی شکست خورده و بدون افتخار هر روز می میرد ناپلئون بناپارت
[ترجمه گوگل]مرگ چیزی نیست، اما زندگی کردن شکست خورده و بی رحمانه، روزی مرگ است ناپلئون بناپارت

4. They have a long and inglorious history of disintegrating in the final innings.
[ترجمه ترگمان]آن ها سابقه طولانی و inglorious در مورد تجزیه و تحلیل در دور نهایی دارند
[ترجمه گوگل]آنها تاریخ طولانی و نجیب زاده را در نهایت نابودی انداخته اند

5. Because of past glories and never mind the inglorious present.
[ترجمه ترگمان]به خاطر گذشته و شکوه گذشته و هیچ اهمیتی به هدیه inglorious نداره
[ترجمه گوگل]به خاطر شکوه های گذشته و هیچ وقت توجهی به حال حاضر نجیب زاده

6. Governments also have an inglorious history of getting even the basics right.
[ترجمه ترگمان]دولت ها همچنین دارای سابقه بدون افتخار برای رسیدن به اصول اولیه هستند
[ترجمه گوگل]دولت ها نیز یک تاریخ نادانسته اند که حتی اصول اولیه را درست کنند

7. Some mute inglorious Milton here may rest.
[ترجمه ترگمان]برخی از میلتون خاموش در اینجا ممکن است استراحت کنند
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی از میلتون بی رحم بی صدا اینجا بماند

8. He will never forget that inglorious flight when he was in the army.
[ترجمه ترگمان]او هرگز آن پرواز بدون افتخار را که در ارتش بود، فراموش نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او هرگز فراموش نخواهد کرد که پرواز بی رحم او در ارتش باشد

9. Inglorious past history of the West, history is far from over.
[ترجمه ترگمان]تاریخ گذشته غرب، تاریخ از همه جا دور است
[ترجمه گوگل]تاریخ گذشته غریب غرب، تاریخ دور از دسترس نیست

10. an inglorious chapter in the nation's history.
[ترجمه ترگمان]یک فصل بدون افتخار در تاریخ ملت
[ترجمه گوگل]فصل نجیب زاده در تاریخ کشور

11. Wielding some impressive support magics, Ezalor fights the inglorious battles for the Sentinel.
[ترجمه ترگمان]در حالی که برخی از طلسم های پشتیبان موثر را پشتیبانی می کنند، Ezalor با جنگ های بی آب رو برای نگهبان مبارزه می کند
[ترجمه گوگل]Ezalor با استفاده از جادوهای حیرت انگیز قابل توجه، Ezalor جنگ های نامحدود برای Sentinel مبارزه می کند

12. Harrison has the inglorious distinction of having had the shortest presidential term, dying of pneumonia after just 30 days in office.
[ترجمه ترگمان]هریسون با داشتن کوتاه ترین دوره ریاست جمهوری، پس از گذشت ۳۰ روز در مقام ریاست جمهوری، افتخار inglorious داشتن کم ترین دوره ریاست جمهوری را دارد
[ترجمه گوگل]هریسون دارای تمایز قریب الوقوع بودن کوتاهترین دوره ریاست جمهوری است و تنها پس از 30 روز در حال مرگ است

13. He plays a inglorious part.
[ترجمه ترگمان]نقش a بازی می کند
[ترجمه گوگل]او قسمت نابغه ای بازی می کند

14. He finished an inglorious last.
[ترجمه ترگمان]سرانجام an را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او آخرین نامزدی را به پایان رساند

15. Meanwhile, Pitt hasn't been seen on the big screen since playing a Nazi scalper in Quentin Tarantino hit Inglorious Basterds last year.
[ترجمه ترگمان]در همان حال، \"پیت\" از زمان بازی در فیلم \"scalper Tarantino\" در سال گذشته در فیلم \"Quentin Tarantino\" (inglorious Basterds)به فیلم \"inglorious Basterds\" (inglorious Basterds)برخورد نکرده است
[ترجمه گوگل]در همین حال، پیت در صفحه نمایش بزرگ دیده نشده است از زمان پخش اسکالپ نازی در Quentin Tarantino ضربه Inglorious Basterds در سال گذشته

پیشنهاد کاربران

پست ، فرومایه ، بی آبرو ، بی شرف ، لعنتی

causing shame or disgrace
لعنتی - شرم آور - پست - افتضاح


کلمات دیگر: