کلمه جو
صفحه اصلی

grandam


معنی : مادر بزرگ، جده، پیر زن
معانی دیگر : (نادر)، ننه بزرگ، پیر زن
grandam(e)
مادر بزرگ، ننه جان

انگلیسی به فارسی

( grandame ) مادر بزرگ، ننه بزرگ، جده، پیر زن


grandam، مادر بزرگ، جده، پیر زن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a grandmother.

(2) تعریف: any elderly woman.

• grandmother; elderly woman

مترادف و متضاد

مادر بزرگ (اسم)
beldam, beldame, granny, grandmother, grandma, grandam, grannie

جده (اسم)
grandam, foremother

پیر زن (اسم)
grandam, grimalkin, gib, gammer, old women


کلمات دیگر: