کلمه جو
صفحه اصلی

locale


معنی : محل
معانی دیگر : (به ویژه: محل رویداد چیزی در داستان وغیره) زمینه، جا، بودگاه، محل وقوع، بودجا، منطقه

انگلیسی به فارسی

محل، منطقه


زبان محلی، محل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place, esp. as the setting of some event; locality.
مترادف: area, locality, place, site, spot, venue
مشابه: district, quarter, region, scene, section, territory, vicinity, zone

- The couple chose a picturesque locale in the mountains for their wedding.
[ترجمه ترگمان] این زوج یک منطقه زیبا را برای عروسی انتخاب کردند
[ترجمه گوگل] این زوج برای رسیدن به عروسی خود، یک منطقه زیبا را در کوه ها انتخاب کردند
- Southeastern Turkey is the locale of a famous archaeological discovery.
[ترجمه ترگمان] جنوب شرقی ترکیه محلی از یک کشف باستان شناسی معروف است
[ترجمه گوگل] جنوب شرقی ترکیه محل کشف باستان شناسی معروف است

(2) تعریف: the scene or setting, as of a story, play, or film.
مترادف: location, place, scene, setting
مشابه: atmosphere, backdrop, region

- Venice is the locale for the film.
[ترجمه ترگمان] ونیز محلی برای فیلم است
[ترجمه گوگل] ونیز محلی برای فیلم است
- The author has chosen the backstreets of Dublin for the locale of her most recent novel.
[ترجمه ترگمان] نویسنده کتاب backstreets را برای the رمان اخیر خود انتخاب کرده است
[ترجمه گوگل] نویسنده، پیشگامهای دوبلین را برای محل جدیدترین رمان او انتخاب کرده است

• locality, place or district, area in which an event occurs (french)
a locale is a small area, for example the place where something happens or where the action of a book or film is set; a literary word.

مترادف و متضاد

محل (اسم)
site, place, room, spot, position, location, vacancy, locale, locality, situs, whereabout

setting


Synonyms: area, bailiwick, belt, district, domain, haunt, hole, home, locality, location, locus, neighborhood, place, position, region, scene, sector, site, sphere, spot, stage, stomping ground, territory, theater, tract, turf, venue, vicinity, zone


physical setting


Synonyms: area, bailiwick, belt, district, domain, haunt, hole, home, location, locus, neck of the woods, neighborhood, place, position, region, scene, sector, site, sphere, spot, stage, stomping ground, territory, theater, tract, turf, venue, vicinity, zone


جملات نمونه

1. the locale and period of the story
محل و زمان داستان

2. the actual locale of that crime
محل واقعی آن جنایت

3. The book's locale is a seaside town in the summer of 195
[ترجمه ترگمان]محل این کتاب در تابستان سال ۱۹۵ میلادی یک شهر ساحلی است
[ترجمه گوگل]زبان این منطقه در تابستان 1952 یک شهر ساحلی است

4. An amusement park is the perfect locale for a bunch of irrepressible youngsters to have all sorts of adventures.
[ترجمه ترگمان]یک پارک تفریحی بهترین منطقه برای یک مشت جوان مهار نشدنی است که انواع و اقسام ماجراها را داشته باشد
[ترجمه گوگل]پارک تفریحی محلی مناسب برای یک دسته از جوانان بی رحم است که همه انواع ماجراهای را داشته باشد

5. The director is looking for a suitable locale for his new film.
[ترجمه ترگمان]کارگردان به دنبال یک منطقه مناسب برای فیلم جدیدش است
[ترجمه گوگل]این کارگردان به دنبال یک مکان مناسب برای فیلم جدیدش است

6. Dominic said it was a fraudulent use of locale, a piece of charlatanism.
[ترجمه ترگمان]دومینیک گفت که این یک استفاده تقلبی از محلی است، یک تکه کاغذ پوستی
[ترجمه گوگل]دومینیک گفت که این یک استفاده جعلی از زبان محلی است، یک قطعه شارلاتانیسم

7. The North East was by 1914 a locale of a particularly organized capitalism.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۱۴ یک منطقه از یک نظام سرمایه داری سازمان دهی شده بود
[ترجمه گوگل]شمال شرق تا سال 1914 یک منطقه از یک سرمایه داری شدیدا سازمان یافته بود

8. Malta is the perfect locale for the conference.
[ترجمه ترگمان]مالت بهترین منطقه برای کنفرانس است
[ترجمه گوگل]مالت محل مناسب برای کنفرانس است

9. The concept of a machine-specific locale works great if you're running a server on your local machine, or if the server is another machine on your local-area network.
[ترجمه ترگمان]اگر در حال اجرای یک سرور روی دستگاه محلی خود هستید، یا اگر سرور یک ماشین دیگر در شبکه محلی شما باشد، مفهوم یک منطقه خاص از ماشین بسیار خوب کار می کند
[ترجمه گوگل]مفهوم محلی خاص ماشین کار می کند اگر شما در حال اجرا یک سرور در دستگاه محلی خود، و یا اگر سرور دیگری دستگاه در شبکه محلی شما است

10. Indicates a locale under which to compare strings within the DataSet.
[ترجمه ترگمان]یک منطقه را مشخص می کند که در زیر آن رشته ها را در the مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]نشان دهنده محلی است که برای مقایسه رشته ها در DataSet

11. This means that they not account any locale settings when doing conversion.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که آن ها هیچ تنظیمات محلی هنگام انجام تبدیل را در نظر نمی گیرند
[ترجمه گوگل]این به این معنی است که آنها هنگام تنظیم تبدیل هر تنظیمات محلی را حساب نمی کنند

12. Premier Wen Jiabao commands the earthquake locale in person.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر ون جیابائو در مورد منطقه زلزله زده به طور فردی دستور می دهد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر ون جیاباو شخصا به زلزله تعلق دارد

13. The locale is a globalization term which identifies the supported language set.
[ترجمه ترگمان]محل یک اصطلاح جهانی شدن است که زبان پشتیبانی شده را شناسایی می کند
[ترجمه گوگل]زبان محلی یک اصطلاح جهانی است که مجموعه زبان پشتیبانی شده را شناسایی می کند

14. It's usually a mistake to revisit a beloved locale - it has changed and so have you.
[ترجمه ترگمان]دیدن یک منطقه محبوب معمولا اشتباه است - آن تغییر کرده است و شما هم همین طور
[ترجمه گوگل]معمولا یک اشتباه برای بازگشت به یک منطقه مورد علاقه است - تغییر کرده است و بنابراین شما را

15. Every POSIX locale, regardless of whether it uses an ASCII single-byte or multibyte UTF-8 character encoding, relies on this character type, provided it is actually using a post- 2 version of glibc.
[ترجمه ترگمان]هر منطقه POSIX صرف نظر از این که از یک بایت یک بایتی استفاده می کند یا از کدگذاری نویسه های UTF - ۸ استفاده می کند، به این نوع ویژگی تکیه دارد، در صورتی که در واقع از یک نسخه پس از ۲ of استفاده کند
[ترجمه گوگل]هر محلی از POSIX، صرف نظر از اینکه آیا از کدک های یک بایت یک بایت یک بایت یا چند بایت UTF-8 استفاده می کند، به این نوع کاراکتر متکی است، در صورتی که در واقع از یک نسخه post-2 glibc استفاده می کند

the actual locale of that crime

محل واقعی آن جنایت


the locale and period of the story

محل و زمان داستان


پیشنهاد کاربران

محل
تلفظ: لُکَل

جایگاه

مکان


کلمات دیگر: