1. He cursed himself inwardly for this sudden indisposition, which had come at the worst possible moment.
[ترجمه ترگمان]خود را به خاطر این ناخوشی ناگهانی نفرین کرد که در آن لحظه به بدترین حالت ممکن رسیده بود
[ترجمه گوگل]او خود را برای این ناخوشایند ناگهانی لعنت کرد، که در بدترین لحظه ممکن بود
2. Apparently indisposition had, in March 1748 prevented him from working on a plan for winter shelter of orange trees.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا کسالت داشت، در مارس ۱۷۴۸ او را از کار بر روی طرحی برای پناه دادن به درختان پرتقال منع کرد
[ترجمه گوگل]ظاهرا ناراحتی، در مارس 1748 مانع او از کار بر روی طرح برای پناهگاه زمستان درختان نارنجی بود
3. I felt a certain indisposition to face reality.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که باید با واقعیت روبرو شوم
[ترجمه گوگل]احساس ناراحتی خاصی به واقعیت داشتم
4. She has fully recovered from her recent indisposition.
[ترجمه ترگمان] اون کاملا از این بیماری اخیر حالش خوب شده
[ترجمه گوگل]او به طور کامل از نارضایتی اخیرش رنج می برد
5. The major manifestations included constipation, indisposition, pain in anal region, hematochezia and submucous hemispherical mass.
[ترجمه ترگمان]اشکال عمده شامل یبوست، کسالت، درد در منطقه مقعدی، hematochezia و submucous کروی بود
[ترجمه گوگل]تظاهرات مهم شامل یبوست، عدم انسداد، درد در ناحیه مقعد، هماتوشیا و توده نیمه قوس ساباکوس بود
6. His hesitancy revealed his basic indisposition.
[ترجمه ترگمان]تردید او کسالت اساسی او را آشکار کرد
[ترجمه گوگل]شک و تردید او ناپذیری اولیه خود را نشان داد
7. If have indisposition or have any problem again with I rerpond.
[ترجمه ترگمان]اگر ناخوشی داشته باشم یا مشکلی با خودم داشته باشم
[ترجمه گوگل]اگر من ناراحتی و یا مشکل دیگری را دوباره با من rerpond
8. It'suddenly dawned upon her that Bertha's indisposition was assumed.
[ترجمه ترگمان]ناگهان بر او معلوم شد که بیماری بر تا گمان می رود
[ترجمه گوگل]به شدت به او برسید که ناراحتی Bertha فرض شده است
9. Rachel told her the only thing she could: that her sister had a mild indisposition, and I was her understudy. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]را شل تنها چیزی که می توانست به او گفت این بود که خواهرش یک کسالت خفیف دارد و من عضو ثانوی او بودم لغت نامه از جمله
[ترجمه گوگل]راشل به او گفت تنها چیزی که او می تواند داشته باشد: خواهر او دارای ناراحتی خفیف بود و من او را محکوم کردم فرهنگ لغت جمله
10. In the twelve years since Miss Watson's coming, she had neither overslept nor had a day's indisposition.
[ترجمه ترگمان]دوازده سال بعد از آمدن میس واتسون هیچ خوابی ندیده بود و حتی یک روز هم دچار کسالت نشده بود
[ترجمه گوگل]در دوازده سال پس از ظهور خانم واتسون، او تا به حال نگذاشته بود و هیچ انسانی روزی نداشت
11. The Governor was not able to be present through indisposition caused by a chill.
[ترجمه ترگمان]استاندار نتوانست علت کسالت ناشی از بیماری را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]فرماندار قادر نبود که از طریق ناخوشایندی ناشی از سرد شدن حضور داشته باشد
12. She is the kind of person who will keep to her bed for the slightest indisposition.
[ترجمه ترگمان]او از آن نوع اشخاصی است که کوچک ترین کسالت و ناخوشی به او دست خواهد داد
[ترجمه گوگل]او نوعی از شخص است که برای کوچکترین ناراحتی به تخت خود ادامه می دهد
13. The prime minister retired to bed early because of a slight indisposition; it is nothing serious.
[ترجمه ترگمان]وزیر اول به خاطر کسالت مختصری به رختخواب رفت، موضوع مهمی نیست
[ترجمه گوگل]نخست وزیر به دلیل ناتوانی ناگهانی به زود به خواب رفته است؛ چیزی جدی نیست