کلمه جو
صفحه اصلی

horn in


معنی : تحمیل کردن، فرو کردن
معانی دیگر : فضولی کردن، دخالت بیجا کردن

انگلیسی به فارسی

تحمیل کردن، فرو کردن


شاخ در، تحمیل کردن، فرو کردن


مترادف و متضاد

تحمیل کردن (فعل)
burden, task, put on, impose, inflict, protrude, constrain, horn in, saddle

فرو کردن (فعل)
steep, embed, infix, imbed, poach, jam, thrust, horn in, inculcate, dig, detrude, hold down, implant

جملات نمونه

1. Don't try and horn in on our fun.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن با ما شوخی کنی
[ترجمه گوگل]سعی نکنید که در مورد سرگرمی ما صحبت کنید

2. John has been trying to horn in on my club for years,but he hasn't gotten any chance given by me.
[ترجمه ترگمان]جان چند ساله که سعی می کرده تو باشگاه من شاخ بز نه، اما هیچ شانسی برای من پیدا نکرد
[ترجمه گوگل]جان در تلاش است تا سالها در باشگاه خود باشم اما او هیچ فرصتی برای من نگرفته است

3. In his failure to sound the horn in time there is tragedy, but it is not of a very complicated kind.
[ترجمه ترگمان]در شکست خود برای صدای بوق در زمان تراژدی، تراژدی وجود دارد، اما از نوع بسیار پیچیده ای نیست
[ترجمه گوگل]در شکست خود را به صدای شاخ در زمان است تراژدی وجود دارد، اما از نوع بسیار پیچیده نیست

4. The horn in C sounded an octave lower than the written note.
[ترجمه ترگمان]بوق در C یک اکتاو پایین تر از یادداشت نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]شاخ در C یک اکتاو کمتر از یادداشت نوشته شده است

5. There was the jabber of a car horn in his ear.
[ترجمه ترگمان]صدای بوق ماشین در گوشش می پیچید
[ترجمه گوگل]جبر ماشین شاخ در گوش او بود

6. Several companies have tried to horn in on the market for computer chips like Intel's.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها سعی کرده اند از بازار برای تراشه های کامپیوتری مثل اینتل استفاده کنند
[ترجمه گوگل]چندین شرکت سعی کرده اند در بازار چیپ های کامپیوتر مانند اینتل سعی کنند

7. He whistled and sounded his horn in vain. The straggler paid no attention to the summons.
[ترجمه ترگمان]سوتی زد و horn را بی هوده به صدا درآورد straggler توجهی به the نداشتند
[ترجمه گوگل]او سوت زد و صداش را بیهوش کرد قاضی به احضاریه توجهی نکرد

8. He'd been playing the baritone horn in his school band and couldn't wait to perform "The Star-Spangled Banner" to kick off the games.
[ترجمه ترگمان]او با بوق baritone در گروه مدرسه اش بازی می کرد و نمی توانست صبر کند تا \"پرچم Spangled استار\" را اجرا کند تا بازی را شروع کند
[ترجمه گوگل]او در شاخه مدرسه بازی شاخۀ باریتون را پخش کرده بود و نمی توانست صبر کند تا 'پرچم ستارگان اسپنگل' را اجرا کند تا بازی ها را شروع کند

9. He whistled and sounded his horn in vain ; the straggler paid no attention to the summons.
[ترجمه ترگمان]او سوت زد و شاخ خود را بی هوده به صدا درآورد، straggler توجهی به the نداشت
[ترجمه گوگل]او سوت زد و صداش را بیهوش کرد؛ قاتل به احضار احتیاج ندارد

10. Surf froths around Cape Horn in Chile's Tierra del Fuego.
[ترجمه ترگمان]Surf froths در Cape دل Horn در شیلی
[ترجمه گوگل]کوه ها را در اطراف Cape Horn در Tierra del Fuego شیلی بگردید

11. Don't horn in on our conversation.
[ترجمه ترگمان]سر صحبت ما بوق نزن
[ترجمه گوگل]در گفتگو با ما حرف نزنید

12. Never honk the car horn in the driveway.
[ترجمه ترگمان] هیچوقت بوق ماشین رو بوق نزن
[ترجمه گوگل]هرگز صدای ماشین را در مسیر راه نیندازید

13. Elephant Leon is learning blowing a horn in the school.
[ترجمه ترگمان](فیل)در حال آموزش بوق در مدرسه است
[ترجمه گوگل]فیل لئون یادگیری یک شاخ در مدرسه است

14. Alarm horn in place of solid state audible device.
[ترجمه ترگمان]زنگ خطر به جای صدای محکم و محکم
[ترجمه گوگل]زنگ هشدار به جای دستگاه شنیداری حالت جامد

15. Although he was not invited, Henry managed to horn in on Myra's wedding.
[ترجمه ترگمان]اگر چه او دعوت نشده بود، هنری موفق شد وارد عروسی میرا شود
[ترجمه گوگل]اگرچه او دعوت نشده بود، هنری توانست در عروسی میرا قدم بزند


کلمات دیگر: