1. clouds fleeting across the sky
ابرهایی که با شتاب در آسمان حرکت می کنند.
2. those fleeting minutes of our youth
آن چند دم زودگذر جوانی ما
3. ah! the fleeting days of my youth!
آه ! ایام زودگذر جوانی من !
4. most fame is fleeting
شهرت غالبا زودگذر است.
5. Each moment in history is a fleeting time, precious and unique.
[ترجمه ترگمان]هر لحظه در تاریخ، یک زمان زودگذر، ارزشمند و منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]هر لحظه ای در تاریخ یک زمان زودگذر است، گرانبها و منحصر به فرد است
6. Life is short and time is fleeting.
[ترجمه ترگمان]زندگی کوتاه و زمان گذرا است
[ترجمه گوگل]زندگی کوتاه است و زمان زودگذر است
7. We only had a fleeting glimpse of the sun all day.
[ترجمه ترگمان]تمام روز فقط یک نگاه گذرا به خورشید داشتیم
[ترجمه گوگل]ما فقط یک نگاه اجمالی به خورشید در تمام روز داشتیم
8. For one fleeting moment, Paula allowed herself to forget her troubles.
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه گذرا، پائولا به خودش اجازه داد که مشکلاتش را فراموش کند
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه ماندگار، پائولا به خودش اجازه داد تا مشکلاتش را فراموش کند
9. For a fleeting moment I thought the car was going to crash.
[ترجمه ترگمان]برای لحظه ای گذرا فکر کردم که اتومبیل دارد سقوط می کند
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه ماندگار، فکر کردم ماشین در حال سقوط بود
10. Passing is fleeting moment, miss is eternal.
[ترجمه ترگمان]گذشت زمان، لحظات زودگذر است، خانم جاویدان است
[ترجمه گوگل]گذشت لحظات مبهم است، دل مسیحی است
11. Is immortal, even for a moment is fleeting that we love.
[ترجمه ترگمان]این فناناپذیر است، حتی برای یک لحظه گذرا است که ما یکدیگر را دوست داریم
[ترجمه گوگل]جاودانه است، حتی برای یک لحظه کوتاه است که ما دوست داریم
12. The girls caught only a fleeting glimpse of the driver.
[ترجمه ترگمان]دخترها فقط نگاهی گذرا به راننده انداختند
[ترجمه گوگل]دختران تنها یک نگاه اجمالی سریع به راننده گرفتند
13. Carol was paying a fleeting visit to Paris.
[ترجمه ترگمان]کارول \"داشت یه ملاقات زودگذر به\" پاریس \"می داد\"
[ترجمه گوگل]کارول یک سفر کوتاه به پاریس پرداخت
14. The clouds are fleeting before wind.
[ترجمه ترگمان]ابرها قبل از باد زودگذر است
[ترجمه گوگل]ابرها پیش از باد خشک می شوند
15. She wondered for a fleeting moment if he would put his arm around her.
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که اگر دستش را دور او حلقه کند، یک لحظه گذرا به فکر فرو رفت
[ترجمه گوگل]او برای یک لحظه مبهم تعجب کرد اگر او بازوی خود را در اطراف او قرار دهد
16. I caught a fleeting glimpse of them as they drove past.
[ترجمه ترگمان]همان طور که می گذشتند، یک نگاه گذرا به آن ها انداختم
[ترجمه گوگل]من آنها را دیدم که گذشته را دیدند
17. They fired at a fleeting enemy.
[ترجمه ترگمان] اونا به یه دشمن زودگذر شلیک کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک دشمن زودگذر را اخراج کردند