کلمه جو
صفحه اصلی

flavoring


معنی : چاشنی
معانی دیگر : طعم افزا، لب چش، مزه دار سازی، چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود

انگلیسی به فارسی

چاشنی، چیزی که برای خوشمزه کردن و معطر کردن به‌کار می‌رود


طعم دهنده، چاشنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a substance that imparts a distinct flavor.
مشابه: flavor

- This cake recipe calls for almond flavoring.
[ترجمه ترگمان] این دستور پخت کیک خواستار طعم بادام است
[ترجمه گوگل] این دستور العمل کیک برای طعم بادام است

• seasoning, substance which adds taste or flavor

مترادف و متضاد

چاشنی (اسم)
primer, relish, flavor, embellishment, dressing, sauce, condiment, stuffing, seasoning, detonator, flavoring, garniture, salmagundi

spice, extract added to food


Synonyms: additive, condiment, distillation, essence, herb, quintessence, relish, sauce, seasoning, spirit, tincture, zest


جملات نمونه

1. Butter flavoring is available for culinary uses.
[ترجمه ترگمان]طعم کره برای مصارف آشپزی در دسترس است
[ترجمه گوگل]طعم کره برای استفاده های آشپزی در دسترس است

2. The garlic flavoring was compounded finally with allyl trisulfide, allyl tetrasulfide and other sulfur containing flavor compounds.
[ترجمه ترگمان]طعم سیر درنهایت با آلیل فنول trisulfide، آلیل فنول و دیگر گوگرد حاوی ترکیبات طعم، ترکیب شد
[ترجمه گوگل]طعم سیر را در نهایت با آللی تری سولفید، آللی تتراسولفید و دیگر گوگرد ترکیبات طعم ترکیب شده است

3. Foodstuff:cocoa, coffee, milk powder, juice of granulate, flavoring and so on.
[ترجمه ترگمان]foodstuff: کاکائو، قهوه، پودر شیر، چاشنی و غیره
[ترجمه گوگل]مواد غذایی: کاکائو، قهوه، پودر شیر، آب گرانول، طعم دهنده و غیره

4. This drink contains no artificial flavoring or coloring.
[ترجمه ترگمان]این نوشیدنی حاوی هیچ طعم و رنگ مصنوعی نیست
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی بدون طعم و رنگ آمیزی مصنوعی نیست

5. The characteristics flavoring compositions in liquor were determined by capillary column gas chromatography FID detector simultaneously.
[ترجمه ترگمان]مشخصات مربوط به طعم در الکل به طور همزمان با کروماتوگرافی ستونی گاز کروماتوگرافی گازی تعیین شد
[ترجمه گوگل]ترکیبات طعم دهنده ویژگی ها در مشروب به طور همزمان با شناسایی FID کروماتوگرافی گاز کاپی مویرگی تعریف شد

6. A dish consisting of milk, eggs, flavoring, and sometimes sugar, boiled or baked until set.
[ترجمه ترگمان]ظرفی که شامل شیر، تخم مرغ، طعم، و گاهی قند، آب پز یا پخته می شود تا زمانی که تنظیم شود
[ترجمه گوگل]ظرفی که شامل شیر، تخم مرغ، طعم دهنده و گاهی اوقات قند، پخته یا پخته شده تا زمانی که تنظیم شود

7. Aspergillus niger and flavoring yeast were added into Aspergillus oryzae mash to co-ferment in order to study the effect of improving the quality of soy sauce.
[ترجمه ترگمان]آسپرژیلوس niger و yeast به منظور مطالعه اثر بهبود کیفیت سس سویا به آسپرژیلوس oryzae اضافه شدند
[ترجمه گوگل]Aspergillus niger و مخمر طعم دهنده به Aspergillus oryzae mash به منظور همکاری برای مطالعه اثر بهبود کیفیت سس سویا اضافه شدند

8. Alcohol powder, classified as a flavoring, was sold in the United States three years ago.
[ترجمه ترگمان]پودر الکل، به عنوان یک طعم، سه سال پیش در ایالات متحده فروخته شد
[ترجمه گوگل]پودر الکل که به عنوان طعم دهنده طبقه بندی شده است، در ایالات متحده سه سال پیش فروخته شد

9. The Wasabi paste is essential flavoring fish flake in japan.
[ترجمه ترگمان] خمیر Wasabi (نوعی چاشنی مخصوص چاشنی (نوعی چاشنی زدن در خون)(یک نوع چاشنی (نوعی چاشنی)برای رشد ماهی ها در ژاپن است
[ترجمه گوگل]عصاره واسبا غلات ضروری برای طعم ماهی در ژاپن است

10. Investigation on processing technology of flavoring paste made from straw mushroom and garlic with nutritional and healthy functions was reported.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در زمینه فن آوری فرآوری شیرینی طعم دار از قارچ نی و سیر با عملکرد تغذیه ای و سلامتی گزارش شده است
[ترجمه گوگل]بررسی تکنولوژی پردازش طعم دهنده طعم دار ساخته شده از قارچ قارچ و سیر با عملکرد مغذی و سالم گزارش شده است

11. French food flavoring, condiments holbein attention.
[ترجمه ترگمان]طعم غذای فرانسوی، ادویه جات و ادویه جات را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]طعم غذای فرانسوی، طعم و مزه کالبین را به خود جلب می کند

12. The key to making Chinese dishes consists in flavoring.
[ترجمه ترگمان]کلید ساخت غذاهای چینی شامل طعم است
[ترجمه گوگل]کلید ساخت ظروف چینی شامل طعم و مزه است

13. Add a spoonful of banana flavoring.
[ترجمه ترگمان]یک قاشق از طعم موز اضافه کنید
[ترجمه گوگل]یک قاشق غذاخوری از موز را اضافه کنید

14. Over the years, juniper berries have come to be considered the classic flavoring for game.
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها، انواع توت کوهی به سبک کلاسیک برای بازی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]در طول سالها، توت فرنگی به نظر می رسد طعم کلاسیک برای بازی است

15. Diaz tells me he uses espresso in the latter for flavoring.
[ترجمه ترگمان]دیاز به من می گوید او از اسپرسو در طعم دل خواه خود برای طعم کردن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]دیاز به من می گوید که او در اسپرسو برای طعم دهنده استفاده می کند

پیشنهاد کاربران

طعم دهنده، اسانس، عصاره ( برای افزودن طعم خاصی به نوشیدنی یا غذا )


کلمات دیگر: