1. It is limpidity liquid, which dissolved in 0. 9% brine.
[ترجمه ترگمان]این مایع limpidity است که در صفر حل می شود ۹ % آب نمک
[ترجمه گوگل]این مایع قابل انعطاف است که در 0 9 درصد آب نمک حل شده است
2. But how could the Danube compare with such limpidity ?
[ترجمه ترگمان]اما دانوب چگونه با چنین limpidity مقایسه می شود؟
[ترجمه گوگل]اما دانوب چگونه می تواند با چنین چهره ای مقایسه کند؟
3. Fling yourself into nature, breathe the pureness and limpidity, you can spread yourself in the silent sunshine every day.
[ترجمه ترگمان]تو خودت را به طبیعت تبدیل کن، نفس عمیق و زلالی هم بکش، هر روز می توانی خودت را در زیر نور آفتاب خاموش کنی
[ترجمه گوگل]خودتان را به طبیعت می ریزید، تمیز و آرامش را نفس می زنید، می توانید هر روز در آفتاب خاموش باشید
4. Stand body, double vibration low-sounding, limpidity key-press, seven Color Dazzles the colored lantern.
[ترجمه ترگمان]بدنه استند، لرزش دو گانه، limpidity key، press رنگ، هفت رنگ، فانوس رنگین
[ترجمه گوگل]صندلی پایه، لرزش دو لنگه کم صدا، کلید فشار دشوار، هفت رنگ، فانوس رنگی را خیره می کند
5. The light fell on the wall, where limpidity like gauze, she can looked in the house.
[ترجمه ترگمان]نور روی دیوار افتاد، جایی که مثل گاز استریل شده بود، می توانست به خانه نگاه کند
[ترجمه گوگل]نور بر روی دیوار سقوط کرد، جایی که چشمی مانند گاز، او می توانست در خانه نگاه کند
6. The limpidity of the state of mind is the final home.
[ترجمه ترگمان]The حالت ذهنی، خانه نهایی است
[ترجمه گوگل]آگاهی از وضعیت ذهن، خانه نهایی است
7. Traits :Red, the body-wine is limpidity, smooth tasting with the flower and fruit.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها: قرمز، بدن - شراب limpidity، چشیدن صاف با گل و میوه است
[ترجمه گوگل]صفات: قرمز، شراب بدن، تمیزی، مزه صاف با گل و میوه است
8. There are some resemblances of limpidity and mystery between Weian′s prose of the natural world and the Taoist school′s landscape literature.
[ترجمه ترگمان]بین نثر Weian's دنیای طبیعی و ادبیات منظره Taoist شباهت های زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]برخی از شباهت های بینایی و رمز و راز بین پروانه وایان از جهان طبیعی و ادبیات چشم انداز مدرسه تائو است
9. They felt a world that high speed with quite limpidity flows to change, and canned not find the existence of the oneself.
[ترجمه ترگمان]دنیایی را احساس می کردند که سرعت بالا با جریان های کاملا limpidity برای تغییر بود، و کنسرو کردن خود را پیدا نمی کردند
[ترجمه گوگل]آنها دنیایی را که سرعت بسیار بالایی برای تغییر دارند، احساس می کنند و خود را حفظ نمی کنند
10. On dining table, when Haizi's eyes firstly looked at my pupils, I felt that he was inspecting me, it was an instant only, and his eyes were at a loss from limpidity.
[ترجمه ترگمان]روی میز غذا خوری، هنگامی که چشمان Haizi به شاگردان من نگاه کرد، احساس کردم که دارد مرا بازرسی می کند، فقط یک لحظه بود، و چشمانش به یک فقدان زلالی بود
[ترجمه گوگل]در میز ناهار خوری، هنگامی که چشم Haizi در ابتدا به دانش آموزان من نگاه کرد، احساس کردم او به من بازرسی می کرد، فقط یک لحظه بود، و چشم های او از دست دادن حساسیت بود
11. This river brings to the city a thoughtful rhythmical individuality and the pleasant-sounding limpidity exhaling from a land of age-old culture.
[ترجمه ترگمان]این رودخانه به شهر تبدیل می شود به individuality rhythmical و the مطبوع که از یک سرزمین از فرهنگ قدیمی بیرون می زند
[ترجمه گوگل]این رودخانه به یک شخصیت پرطرفدار متفکر و جذابیت دلپذیر صدایی از سرزمین قدیم فرهنگ به شهر می آورد
12. In the process of the design, we take the idea that the track is described in server side, and realized this idea using setting a limpidity layer technology.
[ترجمه ترگمان]در فرآیند طراحی، ما این ایده را در نظر می گیریم که مسیر در سمت سرور توضیح داده می شود، و این ایده را با استفاده از ایجاد یک تکنولوژی لایه limpidity تشخیص دادیم
[ترجمه گوگل]در فرآیند طراحی، ما این ایده را مطرح می کنیم که مسیر در سمت سرور توضیح داده شده است و این ایده را با استفاده از تنظیم یک تکنولوژی لایه ی چسبندگی متوجه می شود
13. Paradise Island has many aquatic villas, they are surrounded by the limpidity sea.
[ترجمه ترگمان]جزیره بهشت ویلاهای آبی بسیاری دارد که توسط دریای limpidity احاطه شده است
[ترجمه گوگل]جزیره Paradise دارای بسیاری از ویلا های آبزی است، آنها توسط دریای مرطوب احاطه شده است
14. When there is only black and white in this world, the purity and limpidity of white meet the mystery and serenity of black.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در این جهان فقط سیاه و سفید وجود دارد، خلوص و خلوص سفید رنگ، راز و صفای سیاه را می بیند
[ترجمه گوگل]در این دنیا فقط سیاه و سفید وجود دارد، خلوص و چابکی سفید دیدار با رمز و راز و آرامش سیاه است