1. Several of the actors flubbed their lines.
[ترجمه ترگمان]چند تن از بازیگران خطوط خود را باز کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از بازیگران خطوط خود را به هم ریختند
2. Flubbed high notes or an obvious memory lapse during an important opening-night performance can erode a reputation.
[ترجمه ترگمان]Flubbed یادداشت بلند یا یک گذر حافظه آشکار در طی یک عملکرد مهم در شب می تواند باعث تضعیف شهرت شود
[ترجمه گوگل]یادداشت های بلند و یا یک حافظه قابل توجه در طول عملکرد مهم باز بودن شبانه می تواند شهرت را از بین ببرد
3. Several cast members flubbed their lines.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از اعضای تیم خطوط خود را باز کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از اعضای بازیگران خطوط خود را پرتاب کردند
4. Der Rhein ist der groeBte FluB Deutschlands.
[ترجمه ترگمان]در را باز کرد
[ترجمه گوگل]Der Rhein ist der groeBte FluB Deutschlands
5. The Cast Aluminium Wheel flub is a part of the wheel. It must n't leak.
[ترجمه ترگمان]The Wheel flub بخشی از چرخ است نباید نشتی داشته باشد
[ترجمه گوگل]فلوت آلومینیوم چرخشی بخشی از چرخ است این نباید نشت کند
6. And a NASA flub of a robot rendezvous in 2004 resulted in the active satellite accidentally hitting — but not damaging — its target satellite.
[ترجمه ترگمان]و یک flub ناسا از یک روبات که در سال ۲۰۰۴ در ناسا قرار گرفته بود، به طور تصادفی به ماهواره فعال اصابت کرد - اما به هدف نخورد - ماهواره هدف آن
[ترجمه گوگل]و یک نابسامان نابودی یک ربات در سال 2004 باعث شد که ماهواره فعال که به طور تصادفی به هدفش هدایت شود - اما نه مخرب
7. You stumble over your words. You flub a tough question.
[ترجمه ترگمان] تو سکندری خوردی و به حرفات گوش میدی سوال سختی رو انجام دادی
[ترجمه گوگل]شما بر کلمات خود تردید دارید شما یک سوال دشوار می کنید
8. Job hunters also regularly flub by submitting their resumes to multiple recruiters and hiring managers at a single firm.
[ترجمه ترگمان]جویندگان کار به طور منظم با ارسال رزومه خود به استخدام کنندگان متعدد و استخدام مدیران در یک شرکت، به طور مرتب تلاش می کنند
[ترجمه گوگل]شکارچیان شغلی نیز به طور مرتب با ارسال رزومه خود به چندین استخدام کننده و استخدام مدیران در یک شرکت واحد می پردازند
9. More troubling, she said, is what Google's flub may portend for the future.
[ترجمه ترگمان]او گفت که مشکل بیشتر این است که flub گوگل ممکن است به دنبال آینده باشد
[ترجمه گوگل]او گفت، بیشتر ناراحت کننده است، آن چیزی است که گوگل قصد دارد برای آینده بسازد
10. You are paralyzed by the thought that you can totally flub up by missing a step.
[ترجمه ترگمان]تو از این فکر که میتونی با یه قدم از دست دادن یه قدم به هم بزنی فلج شدی
[ترجمه گوگل]شما با این فکر که شما کاملا می توانید از دست رفته یک گام به دام افتاده است
11. He is not a man for lofty speeches; faced by cameras, he routinely flubs his sentences.
[ترجمه ترگمان]او مردی نیست که سخنرانی های بلندی داشته باشد؛ با توجه به دوربین ها، طبق معمول جملات خود را بر زبان می آورد
[ترجمه گوگل]او مردی برای سخنرانیهای بلند نیست مواجه با دوربین، او به طور مرتب جملات خود را تکان می دهد
12. The U. S. government declared that the bombing of the Chinese embassy was unintentional and the result of a targeting flub .
[ترجمه ترگمان]U اس دولت اعلام کرد که بمباران سفارت چین غیر عمدی بوده و نتیجه هدف قرار دادن flub بوده است
[ترجمه گوگل]دولت ایالات متحده اعلام کرد که بمباران سفارت چینی غیرعادی است و نتیجه یک تله هدفمند
13. In every interview, there comes a moment that doesn't go according to plan. There's an awkward silence. You stumble over your words. You flub a tough question.
[ترجمه ترگمان]در هر مصاحبه، یک لحظه وجود دارد که طبق نقشه پیش نمی رود سکوتی ناخوشایند برقرار شد تو سکندری خوردی و به حرفات گوش میدی سوال سختی رو انجام دادی
[ترجمه گوگل]در هر مصاحبه، لحظه ای می آید که با توجه به برنامه ریزی نمی کند یک سکوت بی دست و پا وجود دارد شما بر کلمات خود تردید دارید شما یک سوال دشوار می کنید
14. He had been so conditioned to put that ball through the hoop that it took all of his concentration and a good deal of practice to flub even one.
[ترجمه ترگمان]او آنقدر شرطی شده بود که آن توپ را در حلقه قرار داده بود که همه تمرکزش را از دست داده بود و حتی یک کار خوب هم انجام داده بود
[ترجمه گوگل]او چنین شرایطی را برای قرار دادن توپ از طریق حلقه که تمام تمرکز خود را انجام داد و یک معامله خوب از تمرین به حتی یک flub