کلمه جو
صفحه اصلی

overwrought


معنی : عصبی، کاربرده، تهیه شده از روی مهارت
معانی دیگر : (قدیمی) خسته، کوفته، وامانده، هیجان زده، دارای رو کاری آذین شده، پر کار

انگلیسی به فارسی

تحویل داده شده، عصبی، کاربرده، تهیه شده از روی مهارت


پر کار، کار برده، تهیه شده از روی مهارت، عصبی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: disturbed by excessive worry or agitation.
مترادف: agitated, frantic, frenzied
مشابه: excited, flustered, high-strung, hysterical, nervous, perturbed, ruffled

- Hearing about the accident had made him overwrought, and his friend urged him to calm down and go to bed.
[ترجمه ترگمان] از شنیدن این حادثه او را خسته کرده بود و دوستش او را ترغیب می کرد که آرام بگیرد و بخوابد
[ترجمه گوگل] شنیدن در مورد حادثه او را تحمل کرد و دوست او از او خواست تا آرام شود و به رختخواب برود

(2) تعریف: excessively decorated.
مترادف: baroque, busy, flamboyant, fussy, gaudy, ornate, rococo
مشابه: chichi, elaborate, fancy, flashy, florid, luxuriant, showy
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of overwork.

• excessively elaborate; overworked, exhausted; having frayed nerves; excited
someone who is overwrought is upset and uncontrolled in their behaviour.

مترادف و متضاد

Antonyms: calm, collected, cool, rested, unruffled


عصبی (صفت)
nervous, neurotic, neural, overwrought

کاربرده (صفت)
overwrought

تهیه شده از روی مهارت (صفت)
overwrought

exhausted and excited


Synonyms: affected, agitated, all shook up, beside oneself, crazy, distracted, emotional, excitable, fired-up, flipped out, frantic, freaked-out, high, hot-and-bothered, hot under collar, hyper, in a state, keyed-up, nervous, neurotic, on edge, overexcited, overstrung, overworked, spent, steamed up, stirred, strung-out, tense, tired, uneasy, unstrung, uptight, weary, wired, worked-up, worn, wound-up


جملات نمونه

1. She was so tired and overwrought that she burst into tears.
[ترجمه ترگمان]چنان خسته و فرسوده شده بود که اشکش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]او خیلی خسته و تحریک شده بود که به اشک می ریزد

2. She was in a very overwrought state after the accident.
[ترجمه ترگمان]بعد از تصادف خیلی خسته بود
[ترجمه گوگل]پس از حادثه، او در یک کشور بسیار پر سر و صدا بود

3. She didn't mean to offend you; she was overwrought.
[ترجمه ترگمان]نمی خواست تو را ناراحت کند؛ خیلی خسته بود
[ترجمه گوگل]او به معنای توهین به تو نبود؛ او تحت تاثیر قرار گرفت

4. Clara was tired and overwrought after all the problems of the last few days.
[ترجمه ترگمان]کلارا از تمام مشکلات روزه ای گذشته خسته و فرسوده شده بود
[ترجمه گوگل]کلارا پس از تمام مشکلات چند روز گذشته خسته و خسته شد

5. He was in an overwrought state/condition for weeks after the accident.
[ترجمه ترگمان]او برای هفته ها بعد از حادثه دچار حالت خستگی شدید شد
[ترجمه گوگل]او چندین هفته پس از حادثه در یک وضعیت و شرایط شلوغ بود

6. One overwrought member had to be restrained by friends.
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای overwrought مجبور شد دوستان را مهار کند
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای بیش از حد دچار سوء تفاهم شده بود

7. Constantly overwrought, sometimes embarrassing in her alcohol and pharmaceutical-induced sorrows, Leo could have been a typical Almodovar comic heroine.
[ترجمه ترگمان]مدام از این کار خسته می شد، گاهی در مصرف الکل و درده ای دارویی او را شرمسار می کرد، لیو می توانست یک Almodovar comic typical باشد
[ترجمه گوگل]لئو به طور مداوم تحت تاثیر قرار گرفت، گاهی اوقات شرم آور در غم و اندوه های الکل و دارویی او، می توانست یک قهرمان کمدی معمول Almodovar باشد

8. The child is usually too emotionally overwrought to listen to reason.
[ترجمه ترگمان]کودک معمولا بیش از حد از نظر عاطفی از شنیدن دلیل خسته می شود
[ترجمه گوگل]فرزند معمولا بیش از حد احساساتی به نظر می رسد به دلیل

9. He thought she was overwrought and the best way of dealing with that was a good night's sleep.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که او از کار افتاده و بهترین راه معامله با آن شب خواب خوبی است
[ترجمه گوگل]او فکر کرد او تحت تاثیر قرار گرفته و بهترین راه برای مقابله با آن یک خواب شبانه بود

10. But our existence, while prosperous, is overwrought and banal.
[ترجمه ترگمان]اما وجود ما، در حالی که کامیاب است، پر است و مبتذل است
[ترجمه گوگل]اما وجود ما، در حالی که رونق دارد، بیش از حد تحریک شده و ظریف است

11. Coleridge in such cajoling and overwrought spirits was not to be thwarted, and Poole sensibly gave up all further resistance.
[ترجمه ترگمان]کولریج هم با آن روحیه گستاخ و فرسوده نمی توانست آن را خنثی کند، و پول به طور محسوس مقاومت بیشتری را تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]کلیرج در چنین روحیه هایی که به شدت خشمگین شده بود، نباید از بین برود، و پول به طور قابل توجهی تمام مقاومت های بیشتری را از دست داد

12. Cecile was emotionally overwrought.
[ترجمه ترگمان]سس یل از نظر عاطفی خسته بود
[ترجمه گوگل]سیسیل عاطفی بیش از حد تحمل شده بود

13. Scarlett found that it relieved her overwrought nerves.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت متوجه شد که این کار اعصاب فرسوده او را تسکین می دهد
[ترجمه گوگل]اسکارلت متوجه شد که عصبهای بیش از حد خود را از دست داده است

14. He's written'she's suspicious of overwrought sentiments or overblown claims content with common sense. "
[ترجمه ترگمان]او نوشته است که او نسبت به احساسات فرسوده و یا اغراق رفته ای که از عقل سلیم بر می آید مشکوک است \"
[ترجمه گوگل]او نوشته شده است که از احساسات overwrought و یا ادعاهای overblown محتوا با عقل سلیم مشکوک است '

15. Although people were overwrought, they could not help noticing these beauties of nature.
[ترجمه ترگمان]اگر چه مردم از پا افتاده بودند، اما نمی توانستند از دیدن این زیبایی طبیعت خودداری کنند
[ترجمه گوگل]اگر چه مردم تحت تأثیر قرار گرفتند، اما نمی توانستند به این زیبایی های طبیعت توجه کنند

پیشنهاد کاربران

عصبی و آشفته

1. آشفته
2. در یک نوشته یا اثر هنری: بیش از حد توضیح داده شده


کلمات دیگر: