کلمه جو
صفحه اصلی

pervade


معنی : نفوذ کردن، فراوان یا شایع بودن، پخش شدن، بداخل راه یافتن
معانی دیگر : فراگرفتن، پخش شدن (در)، پر کردن، درون گستردن، سایه افکندن بر، حاکم شدن بر، چیره شدن، مستولی شدن، (قدیمی) نفوذ کردن، تراویدن، رد شدن (از غشای چیزی)

انگلیسی به فارسی

فراوان یا شایع بودن، نفوذ کردن، بداخل راه یافتن،پخش شدن


نفوذ، فراوان یا شایع بودن، پخش شدن، نفوذ کردن، بداخل راه یافتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pervades, pervading, pervaded
مشتقات: pervasive (adj.), pervadingly (adv.), pervasively (adv.), pervasiveness (n.)
• : تعریف: to spread or be present everywhere in; permeate.
مترادف: fill, permeate
مشابه: charge, dominate, imbue, infiltrate, inform, infuse, interpenetrate, overrun, penetrate, saturate, suffuse

- An air of optimism pervaded the capital.
[ترجمه ترگمان] یک نوع خوش بینی در پایتخت حکمفرما بود
[ترجمه گوگل] یک هوا خوشبینی به پایتخت نفوذ کرد
- The smell of tropical flowers pervaded the air.
[ترجمه ترگمان] بوی گل های استوایی در هوا پیچیده بود
[ترجمه گوگل] بوی گل های گرمسیری هوا را پر کرد
- Visions of her still pervade his thoughts and dreams.
[ترجمه ترگمان] تصاویر او هنوز در افکار و رویاهایش نبودند
[ترجمه گوگل] چشم اندازهای او هنوز افکار و رویاهای خود را پر می کند
- Alienation is a theme that pervades modern literature.
[ترجمه ترگمان] Alienation موضوعی است که در ادبیات مدرن نفوذ کرده است
[ترجمه گوگل] بیگانه موضوعی است که ادبیات مدرن را فرا می گیرد

• penetrate, infiltrate; extend, spread out; fill
if something pervades a place or thing, it is present or noticed throughout that place or thing; a formal word.

مترادف و متضاد

نفوذ کردن (فعل)
infiltrate, leak, percolate, transpire, permeate, pervade

فراوان یا شایع بودن (فعل)
pervade

پخش شدن (فعل)
propagate, run, pervade

بداخل راه یافتن (فعل)
pervade

affect strongly; spread through


Synonyms: charge, diffuse, extend, fill, imbue, impregnate, infuse, overspread, penetrate, percolate, permeate, suffuse, transfuse


جملات نمونه

1. The images that pervade your mind affect the way you feel as well as the way your body behaves physiologically.
[ترجمه ترگمان]تصاویری که در ذهن شما نفوذ می کند، بر نحوه رفتار شما و نحوه رفتار بدن شما تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]تصاویری که ذهن شما را نفوذ می دهد، به نحوی که شما احساس می کنید و همچنین نحوه رفتار بدن شما از نظر فیزیکی، تاثیر می گذارد

2. Sincerity is impossible, unless it pervade the whole being, and the pretense of it saps the very foundation of character. James Russell Lowell
[ترجمه ترگمان]این امر غیر ممکن است، مگر اینکه در تمام وجود نفوذ کند و تظاهر به آن، اساس شخصیت را خاموش کند جیمز راسل لوول
[ترجمه گوگل]عزت نفس غیر ممکن است، مگر اینکه تمام موجودیت را نفوذ کند، و اعتراض به آن، پایه و اساس شخصیت را می شکند جیمز راسل لول

3. This will pervade a surprisingly large area with fragrance, particularly on a warm moist evening.
[ترجمه ترگمان]این کار به طور شگفت انگیزی در یک منطقه بزرگ با عطر، به ویژه در یک شب مرطوب گرم، پخش خواهد شد
[ترجمه گوگل]این یک منطقه شگفت آور بزرگ با عطر و بویژه در یک شب مرطوب گرم است

4. Hard feelings pervade, especially between Paulette and her father.
[ترجمه ترگمان]احساسات سخت، به خصوص بین Paulette و پدرش نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]احساسات سخت، به ویژه بین Paulette و پدرش

5. Tea trays pervade the corridors, going everywhere.
[ترجمه ترگمان]سینی های چای در راهروها و همه جا پخش می شود
[ترجمه گوگل]سینی های چای از راهرو نفوذ می کنند، همه جا می روند

6. Science and technology have come to pervade every aspect of our lives.
[ترجمه ترگمان]علم و فن آوری هر جنبه از زندگی ما نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]علم و تکنولوژی هر جنبه ای از زندگی ما را فرا گرفته است

7. Nano technology will soon pervade the world.
[ترجمه ترگمان]فن آوری نانو به زودی در جهان نفوذ خواهد کرد
[ترجمه گوگل]فناوری نانو به زودی جهان را فرا می گیرد

8. Order, proportion, and fitness pervade the universe.
[ترجمه ترگمان]نظم، نسبت، و تناسب در جهان نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]نظم، نسبت و تناسب اندام جهان را فرا می گیرد

9. That personality traIt'seems to pervade everything he does.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این شخصیت شخصیتی در هر کاری که انجام می دهد نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]این شیوه شخصیت به نظر می رسد همه چیز را که او می کند، نفوذ کند

10. Issues around IT governance will pervade the course.
[ترجمه ترگمان]موضوعات پیرامون حاکمیت IT در این دوره نفوذ خواهند کرد
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به حکومتداری فناوری اطلاعات، این دوره را تحریک می کند

11. According to Spender's research, double standards pervade the classroom.
[ترجمه ترگمان]براساس تحقیقات spender، استانداردهای دوگانه در کلاس حضور دارند
[ترجمه گوگل]بر طبق تحقیقات اسپندر، استانداردهای دوگانه کلاس درس را فرا می گیرند

12. Feelings of self confidence, power, and euphoria pervade.
[ترجمه ترگمان]احساس اعتماد به نفس، قدرت و خوشحالی نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]احساس اعتماد به نفس، قدرت و نفوذ

13. A very real sense of peace seemed to pervade my whole being.
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت احساس آرامش و آرامش به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که یک حس واقعی صلح، تمام موجودیت من را از بین می برد

14. We plan to pervade good-fellowship each aspect of Yahoo.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم که هر گونه fellowship یاهو را در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم که هر جنبه ای از یاهو را به اشتراک بگذاریم

the strong smell that pervades most public bathrooms

بوی تندی که اکثر مستراح‌های عمومی را فراگرفته است


on Thursdays an air of fatigue and boredom pervaded the school

پنجشنبه‌ها حالت خستگی و ملالت مدرسه را فرامی‌گرفت


the fear pervaded his spirit

ترسی که بر روحش مستولی شد


the pervading sense of despair in that country

حس فراگیر نومیدی در آن کشور


پیشنهاد کاربران

سرایت کردن

رسوخ کرده

رواج دادن


کلمات دیگر: