1. a flinty hill
تپه ی پوشیده از سنگ چخماق
2. zahak's flinty heart
دل سنگ ضحاک
3. The wine has a flinty taste.
[ترجمه ترگمان]شراب طعم flinty دارد
[ترجمه گوگل]شراب دارای طعم و مزه است
4. Duvall gave him a flinty stare.
[ترجمه ترگمان]Duvall به او زل زد
[ترجمه گوگل]دوول به او خیره شد
5. The head teacher has a rather flinty manner.
[ترجمه ترگمان]معلم سر تا حدودی رفتاری خشن دارد
[ترجمه گوگل]معلم سر به شیوه ای شفاف تر عمل می کند
6. He walked on across the flinty turf, with the mare's nose at his shoulder, and the hound running ahead.
[ترجمه ترگمان]از وسط چمن ناهموار به راه افتاد، با دماغ مادیان که به شانه او بود، و آن تازی هم جلو دوید
[ترجمه گوگل]او در سرتاسر جبهه کوهستانی، با چهره مارمولک در شانه اش حرکت می کرد و پرنده ها در حال پیشروی بودند
7. The flinty look in Pargeter's face told Dexter that Blanche had struck home in some way.
[ترجمه ترگمان]چهره خشن و خشن من به اقای دکستر گفته بود که بل انش به طریقی به خانه برگشته است
[ترجمه گوگل]نگاه چاق و چله به چهره Pargeter به دکستر گفت که بلانچ به نوعی به خانه رسیده است
8. In photos from this period, the flinty gaze is not yet apparent.
[ترجمه ترگمان]در عکس های این دوره، نگاه flinty هنوز مشخص نیست
[ترجمه گوگل]در عکس ها از این دوره، نگاه چشمانداز هنوز آشکار نشده است
9. And there is clearly a less flinty side to him.
[ترجمه ترگمان]و واضح است که به طور واضح نسبت به او کم تر از یک صخره وجود دارد
[ترجمه گوگل]و به وضوح یک سمت کوچکتر برای او وجود دارد
10. But Avon folks possessed a flinty independence and pride.
[ترجمه ترگمان]اما آ ون آ دل از شدت هیجان و غرور از سنگ پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]اما مردگان آون، دارای استقلال کورکورانه و غرور بودند
11. If needs to take off, uses the flinty carton to insert slowly first guarantees gobe's caking place, delimits the pine along the fours nearby, then the even effort then takes down.
[ترجمه ترگمان]اگر نیاز به استراحت داشته باشد، از کارتن flinty استفاده می کند تا به آرامی به محل اتصال پایدار برسد و چوب کاج را در چهار دست و چهار دست و پا نگه دارد و سپس حتی تلاش نیز متوقف می شود
[ترجمه گوگل]اگر نیاز به خاموش کردن، استفاده از کارتن ورقه ای برای قرار دادن به آرامی برای اولین بار تضمین جایگاه گابو را تضمین می کند، کاج در کنار چهار در کنار هم قرار می دهد، سپس تلاش حتی پس از آن پایین می آید
12. Has Mr. Eastwood, famously flinty and cold-eyed, at long last gone squishy?
[ترجمه ترگمان]آقای \"Eastwood\"، \"flinty\" و با چشمانی سرد و با چشمانی سرد، تا آخرین لحظه پیچ وتاب می خورد؟
[ترجمه گوگل]آیا آقای ایستوود، معروف، کلاسیک و سرماخوردگی، در طولانی مدت از بین رفته است؟
13. EXAMPLE : The flinty old accountant in our company never smiles.
[ترجمه ترگمان]همان حسابدار قدیمی که در شرکت ما بود، هرگز لبخند نزد
[ترجمه گوگل]مثال: حسابدار قدیمی در شرکت ما هرگز لبخند می زند
14. One was gaunt, with flinty eyes a long white beard a face a winter frost.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها لاغر و نحیف بود و در حالی که ریش بلندی داشت، چهره ای رنگ پریده و رنگ پریده داشت
[ترجمه گوگل]یکی از دندانها بود، با چشمهای ریخته گری ریش سفید بلند، صورت یخ زده زمستانه
15. Courage and insight, action, motion are flinty, arrogant, sharp, fight.
[ترجمه ترگمان]شجاعت و بینش، عمل، حرکت، خشن، گستاخ، تیز، مبارزه هستند
[ترجمه گوگل]شجاعت و بینش، عمل، حرکات صاف، متکبر، تیز، مبارزه است