کلمه جو
صفحه اصلی

honored


معنی : مفتخر

انگلیسی به فارسی

افتخار، مفتخر


انگلیسی به انگلیسی

• respected, esteemed, held in high regard (also honoured)

مترادف و متضاد

مفتخر (صفت)
honored

جملات نمونه

1. they honored him with banquets
با ضیافت از او تجلیل کردند.

2. the universities by whom he had been honored
دانشگاه هایی که توسط آنها به او ادای احترام شده بود

3. He was honored for his courage.
[ترجمه حسن] او بخاطر شجاعتش تقدیر شد
[ترجمه مهدیه] او به خاطر جرئت خود تقدیر شد
[ترجمه ترگمان]او از شجاعت و شجاعت او برخوردار بود
[ترجمه گوگل]او از شجاعتش تشکر کرد

4. The government honored him with a medal.
[ترجمه ترگمان]دولت او را با یک مدال مفتخر ساخت
[ترجمه گوگل]حکومت به مدال او افتخار کرد

5. I feel highly honored by your trust.
[ترجمه حسن] از اعتماد شما بسار مفتخرم. سپاسگزارم
[ترجمه ترگمان] از اعتماد تو خیلی احساس افتخار می کنم
[ترجمه گوگل]احساس اعتماد به نفس شما را بسیار محترم می دارم

6. I am honored to be asked to speak.
[ترجمه ترگمان] باعث افتخارمه که بخوام صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من افتخار می کنم که خواسته شود که صحبت کند

7. Lanny had honored him as a teacher.
[ترجمه ترگمان]Lanny او را به عنوان یک معلم مفتخر کرده بود
[ترجمه گوگل]لانی به عنوان یک معلم به او افتخار کرد

8. We're deeply honored that you should agree to join us.
[ترجمه ترگمان]ما عمیقا مفتخر هستیم که شما باید قبول کنید که به ما ملحق شوید
[ترجمه گوگل]ما عمیقا افتخار می کنیم که باید با ما به توافق برسید

9. He was honored for his courage in battle.
[ترجمه ترگمان]او از شجاعت و شجاعت خود در جنگ مفتخر بود
[ترجمه گوگل]او برای شجاعت خود در نبرد به افتخار افتاد

10. I hope to be honored with further orders.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که به دستورها بعدی مفتخر شوم
[ترجمه گوگل]من امیدوارم با سفارشات بیشتر احترام بگذارم

11. He was honored with an award for excellence in teaching.
[ترجمه ترگمان]او مفتخر به دریافت جایزه ای برای برتری در تدریس شد
[ترجمه گوگل]او با جایزه برای برتری در تدریس جایزه افتخار داشت

12. Their Lord had vindicated his people and honored their suffering and their struggles.
[ترجمه ترگمان]لرد آن ها مردم خود را توجیه کرده بود و از رنج و نبرده ای آن ها احترام گذاشته بود
[ترجمه گوگل]پروردگار آنها مردم خود را رد کرد و رنج و مبارزاتشان را به آنها عطا کرد

13. Stewart was honored with reverential speeches and affectionate anecdotes.
[ترجمه ترگمان]استوارت با سخنان آمیخته به احترام و لطیفه ها با محبت مفتخر بود
[ترجمه گوگل]استوارت با سخنرانی های احترام آمیز و سخنرانی های محبت آمیز مفتخر شد

14. In others, we see evidence of females highly honored and males almost disregarded.
[ترجمه ترگمان]در برخی دیگر، شواهدی از زنان که به شدت مورد احترام هستند و مردان تقریبا نادیده گرفته می شوند را مشاهده می کنیم
[ترجمه گوگل]در دیگران، شاهد شواهدی از زنانی است که بسیار مورد احترام هستند و مردان اغلب نادیده گرفته می شوند

پیشنهاد کاربران

مفتخرشدن

مفتخر بودن

مقدس

افتخار


مورد احترام دارای عزت

محترم

regarded with great respect

گرامی - محترم - ارجمند - بزرگوار - گرانقدر - عالیقدر
( عزیز و محترم )
Honoured guests



حرمت دار، با حرمت، عزتمند، قابل احترام


مورد توجه؛برجسته

مورد تجلیل و تقدیر قرار گرفته،

فقید


کلمات دیگر: