کلمه جو
صفحه اصلی

ingeminate


معنی : تکرار کردن، تکرار و تاکید کردن، مکرر کردن، باز گو کردن
معانی دیگر : (نادر) با تکرار تلقین کردن، (با تکرار) تاکید کردن

انگلیسی به فارسی

تکرار و تاکید کردن، بازگو کردن، تکرار کردن، مکررکردن


انگلیسی به انگلیسی

• reiterate; repeat; iterate

مترادف و متضاد

تکرار کردن (فعل)
reiterate, repeat, replicate, reduplicate, rehearse, frequent, iterate, ingeminate, renew

تکرار و تاکید کردن (فعل)
ingeminate

مکرر کردن (فعل)
ingeminate

باز گو کردن (فعل)
relate, repeat, iterate, ingeminate


کلمات دیگر: