کلمه جو
صفحه اصلی

goody


معنی : شیرینی، مغز گردو و غیره، قاقا، چیز خوردنی، بسیار خوب
معانی دیگر : خوردنی، خوراکی دلچسب (مثلا آب نبات)، تنقلات، (عامیانه)، (عامیانه) رجوع شود به: goody-goody، (قدیمی) زن، پیر زن، کدبانو، زن عامی (به صورت عنوان قبل از نام خانوادگی به کار برده می شد)، زن کامل و محترمه از طبقات پایین

انگلیسی به فارسی

زن کامل و محترمه از طبقات پایین، شیرینی، چیزخوردنی، مغز گردو و غیره، قاقا


خوشگله، مغز گردو و غیره، شیرینی، قاقا، بسیار خوب، چیز خوردنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: goodies
• : تعریف: (informal; usu. pl.) something that is very pleasing, delightful, or desirable, esp. something sweet or delicious to eat.
مشابه: treat
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used esp. by children to express pleasure or delight.

• something sweet (such as candy, cake, etc.)
children, say `goody' to express pleasure.goody is an informal word.
goodies are pleasant, exciting, or attractive things.goody is an informal word.
a goody is a person in a film or book who supports the people or ideas that you approve of.goody is an informal word.

مترادف و متضاد

شیرینی (اسم)
amiability, confetti, pastry, sugar, cookie, confection, cooky, bonbon, marzipan, goody, floating island, sweetmeat

مغز گردو و غیره (اسم)
goody

قاقا (اسم)
goody

چیز خوردنی (صفت)
edible, goody

بسیار خوب (صفت)
super, well, ok, all right, excellent, okay, alright, superb, immense, goody, hunky-dory, okey

good thing


Synonyms: tidbit, reward, prize


جملات نمونه

1. We're giving away a free goody bag with every children's meal.
[ترجمه ترگمان]ما یک کیسه goody را با هر وعده غذایی در اختیار ما قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]ما یک کادوی رایگان با هر وعده غذایی کودکان می دهیم

2. Don't be such a goody - goody!
[ترجمه A.A] مثل بچه ننه ها ( سوسولها ) نباش
[ترجمه ترگمان]این قدر خوب نباش!
[ترجمه گوگل]خیر نباشید - خوب!

3. He's a real goody two - shoes . He'd never do anything that might get him into trouble.
[ترجمه ترگمان]او یک جفت کفش خوب است او هرگز کاری را که ممکن بود او را به دردسر بیاندازد، انجام نمی داد
[ترجمه گوگل]او خوب دو - کفش خوب است او هیچوقت کاری را انجام نمیدهد که بتواند او را به دردسر بیاورد

4. Oh goody! Chocolate cake.
[ترجمه ترگمان]اوه، خدای من! کیک شکلاتی
[ترجمه گوگل]آه خوب! کیک شکلاتی

5. Oh, goody -- ice cream for dessert!
[ترجمه ترگمان]! اوه، بستنی برای دسر
[ترجمه گوگل]آه خوب - بستنی برای دسر!

6. Goody, however, retreats from the implications that this more flexible model of scientific progress hold for his claims regarding literacy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، Goody از تاثیراتی که این مدل انعطاف پذیر پیشرفت علمی برای ادعاهای خود در رابطه با سواد به دست می آورد عقب نشینی می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، Goody از عقاید ناشی از این که این مدل انعطاف پذیر تر پیشرفت علمی برای ادعاهایش در زمینه سوادآموزی، عقب مانده است، عقب نشینی می کند

7. Musicland Stores Corp., which includes the Sam Goody chain, closed 64 stores in 1995 and may close more.
[ترجمه ترگمان]شرکت فروشگاه های Musicland که شامل زنجیره تامین سام Goody است، ۶۴ فروشگاه را در سال ۱۹۹۵ بسته و ممکن است بسته شود
[ترجمه گوگل]Musicland Stores Corp, که شامل زنجیره سام گودی است، در سال 1995 64 فروشگاه را بسته و ممکن است نزدیک تر باشد

8. She's such a goody two shoes.
[ترجمه ترگمان]چه کفش های قشنگی دارد
[ترجمه گوگل]او دو کفش خوب است

9. Yet he hasn't put his goody - goody theory to the test – and you have.
[ترجمه ترگمان]با این حال او نظریه خوبی برای امتحان انجام نداده است - و تو هم همینطور
[ترجمه گوگل]با این وجود او نظریه خوبی را برای تست خود نگذاشته است و شما آن را دارید

10. Everyone takes home goody bags filled with J products ranging from Listerine to baby shampoo.
[ترجمه ترگمان]هر کس کیسه های مواد شوینده به خانه می برد که از products تا shampoo نوزاد پر شده است
[ترجمه گوگل]هرکسی از کیسه های دستمال سفره ای پر از محصولات J است که از Listerine به شامپو بچه گرفته می شود

11. Tributes to the reality television star Jade Goody poured in today from all corners of society, from politics, showbusiness, and the church, to -charities and members of the public.
[ترجمه ترگمان]\"جید Goody\" (the to)، ستاره تلویزیونی واقعی، امروز از همه گوشه جامعه، از سیاست، showbusiness، و کلیسا، به خیریه ها و اعضای جامعه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]جید گودی، ستاره تلویزیونی ستایش از امروز، از تمام جهات جامعه، از سیاست، نمایش کسب و کار، و کلیسا، به کالاها و اعضای عمومی، ستایش می کند

12. Now Goody Tiptoes set to work again by herself.
[ترجمه ترگمان]حالا دی گه خیلی خوب کار می کنه
[ترجمه گوگل]در حال حاضر Goody Tiptoes دوباره کار خود را انجام می دهد

13. She is such a goody - goody!
[ترجمه ترگمان] اون خیلی خوبه
[ترجمه گوگل]او چنین خوبی است - بامزه!

14. She's a goody two - shoes.
[ترجمه ترگمان]او یک جفت کفش خوب است
[ترجمه گوگل]او خوب دو - کفش است

15. Introduce overseas advanced technology, goody appearance, logical structure, high efficiency, operate simply.
[ترجمه ترگمان]فن آوری های پیشرفته پیشرفته، ظاهر goody، ساختار منطقی، کارایی بالا را معرفی کنید، به سادگی عمل کنید
[ترجمه گوگل]معرفی فن آوری پیشرفته در خارج از کشور، ظاهر خنک، ساختار منطقی، راندمان بالا، کار ساده ای است

The shelf was full of goodies.

طاقچه پر از خوردنی‌های لذیذ بود.



کلمات دیگر: