معنی : پربار
overloaded
معنی : پربار
انگلیسی به فارسی
بیش از حد، پربار
انگلیسی به انگلیسی
• excessively loaded
مترادف و متضاد
پربار (صفت)
proliferous, plenteous, loaded, weighty, productive, overloaded
جملات نمونه
1. an overloaded truck
کامیونی که زیاد بار آن کرده اند
2. our telephone lines are overloaded
بار خطوط تلفنی ما بیش از ظرفیت آن است.
3. She has overloaded her schedule with work, study, and family responsibilities.
[ترجمه ترگمان]او زمانبندی خود را با کار، مطالعه و مسئولیت های خانوادگی بار کرده است
[ترجمه گوگل]او برنامه خود را با کار، تحصیل و مسئولیت های خانوادگی بیش از حد تحمل کرده است
[ترجمه گوگل]او برنامه خود را با کار، تحصیل و مسئولیت های خانوادگی بیش از حد تحمل کرده است
4. The donkey was so overloaded, it could hardly climb the hill.
[ترجمه ترگمان]خر قدر بار شده بود که به زحمت از تپه بالا می رفت
[ترجمه گوگل]خر خرگوش خیلی زیاد بود، به سختی می توانست از تپه صعود کند
[ترجمه گوگل]خر خرگوش خیلی زیاد بود، به سختی می توانست از تپه صعود کند
5. It was impossible to cover the overloaded syllabus in a year.
[ترجمه ترگمان]پوشش the بیش از حد در یک سال غیر ممکن بود
[ترجمه گوگل]در یک سال برنامه درسی بیش از حد پیچیده بود
[ترجمه گوگل]در یک سال برنامه درسی بیش از حد پیچیده بود
6. He's overloaded with responsibilities.
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد مسیولیت پذیری را بر عهده دارد
[ترجمه گوگل]او مسئولیت های زیادی دارد
[ترجمه گوگل]او مسئولیت های زیادی دارد
7. The plane was so overloaded it couldn't leave the ground.
[ترجمه ترگمان]هواپیما چنان پر شده بود که نمی توانست زمین را ترک کند
[ترجمه گوگل]هواپیما خیلی زیاد بود و نمی توانست زمین را ترک کند
[ترجمه گوگل]هواپیما خیلی زیاد بود و نمی توانست زمین را ترک کند
8. The electrical system in your house would be overloaded if you used too many electric home appliances at once.
[ترجمه ترگمان]اگر لوازم خانگی زیادی را در آن واحد مصرف کنید، سیستم الکتریکی در منزل تان بیش از حد شلوغ خواهد بود
[ترجمه گوگل]سیستم برق در خانه شما بیش از حد خواهد شد اگر شما در استفاده از برق خانگی بیش از حد برق یک بار
[ترجمه گوگل]سیستم برق در خانه شما بیش از حد خواهد شد اگر شما در استفاده از برق خانگی بیش از حد برق یک بار
9. Fuses blow if they are overloaded.
[ترجمه ترگمان]اگه بار سنگینه منفجر میشن
[ترجمه گوگل]اگر آنها بیش از حد خراب شود، فیوزها ضربه می زنند
[ترجمه گوگل]اگر آنها بیش از حد خراب شود، فیوزها ضربه می زنند
10. The disk will corrupt if it is overloaded.
[ترجمه ترگمان]این دیسک اگر بیش از حد بارگیری شود فاسد خواهد شد
[ترجمه گوگل]دیسک اگر آن را بیش از حد خراب است
[ترجمه گوگل]دیسک اگر آن را بیش از حد خراب است
11. The bar waiter was already overloaded with orders.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بار بیش از حد دستور داده بود
[ترجمه گوگل]پیشخدمت بار در حال حاضر با سفارشات بارگیری شد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت بار در حال حاضر با سفارشات بارگیری شد
12. The lights went out because the system was overloaded.
[ترجمه ترگمان]چراغ ها خاموش شدند چون سیستم بیش از حد بار شده بود
[ترجمه گوگل]چراغ ها بیرون رفتند زیرا سیستم بارگیری شد
[ترجمه گوگل]چراغ ها بیرون رفتند زیرا سیستم بارگیری شد
13. The market is already overloaded with car magazines - why would anyone want to produce another one?
[ترجمه ترگمان]بازار بیش از پیش با مجلات خودرو پر شده است - چرا کسی بخواهد یکی دیگر را تولید کند؟
[ترجمه گوگل]بازار در حال حاضر با مجلات ماشین پربار است - چرا کسی می خواهد یکی دیگر را تولید کند؟
[ترجمه گوگل]بازار در حال حاضر با مجلات ماشین پربار است - چرا کسی می خواهد یکی دیگر را تولید کند؟
14. Their staff are heavily overloaded with work.
[ترجمه ترگمان]کارکنان آن ها به شدت مشغول کار هستند
[ترجمه گوگل]کارکنان آنها با کار زیاد کار می کنند
[ترجمه گوگل]کارکنان آنها با کار زیاد کار می کنند
15. Some trains were so overloaded that their suspension collapsed.
[ترجمه ترگمان]بعضی از قطارها چنان overloaded بودند که suspension فرو ریخت
[ترجمه گوگل]بعضی از قطارها خیلی زیاد بودند که تعلیق آنها متوقف شد
[ترجمه گوگل]بعضی از قطارها خیلی زیاد بودند که تعلیق آنها متوقف شد
پیشنهاد کاربران
سربار
اضافه بار
اضافه بار
پربار، بیش از حد
بیش از حد بارگذاری شده
to give excessive work, responsibility, or information to
کلمات دیگر: