1. Nothing else about metempsychosis follows, given the slight and scant evidence.
[ترجمه ترگمان]چیز دیگری در مورد metempsychosis وجود ندارد، با توجه به شواهد کمی و اندک
[ترجمه گوگل]با توجه به شواهد کم و ضعیف، هیچ چیز دیگری در مورد metempsychosis وجود ندارد
2. The opinion of the metempsychosis is adapted to the climate of the Indies.
[ترجمه ترگمان]نظر of با آب و هوای هند تطبیق داده می شود
[ترجمه گوگل]دیدگاه ماتمسایسوز با آب و هوای هند سازگار است
3. In the Buddhism idea of six metempsychosis, preexistence hatred was achieved in the secular, while the revenger may change to some animals.
[ترجمه ترگمان]در آیین بودایی ۶ metempsychosis، نفرت preexistence در سکولار حاصل شد، در حالی که the ممکن است به برخی از حیوانات تبدیل شود
[ترجمه گوگل]در ایده ی بودیسم شش تمدن پسیوسی، نفرت پیش از ازدواج در سکولار به دست آمد، در حالی که انتقام گیری ممکن است به برخی از حیوانات تغییر کند
4. This fame have a metempsychosis again.
[ترجمه ترگمان]این شهرت دوباره a دارد
[ترجمه گوگل]این شهرت دوباره به هم میپیوندد
5. So the original meaning of transmigration or metempsychosis was the revolution of the soul from body to body whether animal, human, angelic or of the gods.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب معنای اصلی transmigration یا metempsychosis، انقلاب روح از بدن به بدن، چه حیوانی، فرشته، یا خدایان بود
[ترجمه گوگل]بنابراین معنای اصلی transmigration یا metempsychosis انقلاب نفس از بدن به بدن چه حیوانی، انسان، فرشته و یا از خدایان
6. Metempsychosis, he said, is what the ancient Greeks called it.
[ترجمه ترگمان]او گفت که metempsychosis همان چیزی است که یونانیان باستان آن را آن می نامند
[ترجمه گوگل]او گفت، 'ماشینی'، همان چیزی است که یونانیان باستان آن را نامیده اند
7. Better remind her of the word: metempsychosis.
[ترجمه ترگمان]بهتر است او را به یاد کلمه: metempsychosis
[ترجمه گوگل]بهتر است او را از کلمه یادآوری کنید: metempsychosis
8. Dim in the existence that seems to have metempsychosis, now, the addition of the design begins to anabiosis.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، به نظر می رسد که در حال حاضر، اضافه شدن طرح به anabiosis کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر وجود دارد که به نظر می رسد که ما تدریج شده است، در حال حاضر، علاوه بر این طراحی شروع به anabiosis
9. Metempsychosis, he said, frowning. It's Greek: from the Greek. hat means the transmigration of souls.
[ترجمه ترگمان]او اخم کرد و گفت: metempsychosis این یونانی است، از یونانی کلاه یعنی the ارواح
[ترجمه گوگل]او گفت، 'ماشینی' این یونانی است: از یونانی کلاه به معنای انتقال مفهوم روح است
10. "That's metempsychosis, " said Sonya, who had been good at lessons, and remembered all she had learned.
[ترجمه ترگمان]سونیا که در درس خواندن خوب بود و آنچه را که یاد گرفته بود به یاد آورد گفت: این metempsychosis است
[ترجمه گوگل]سونیا، که در کلاس درس خوب بود، گفت: 'این ماجرا است، و همه چیز یاد گرفته است
11. You are fountain of the metempsychosis on the golden string.
[ترجمه ترگمان]شما از the در the golden هستید
[ترجمه گوگل]شما چشمه ای از ممتنسین در رشته طلایی است
12. Bone them young so they metempsychosis.
[ترجمه ترگمان]استخوان آن ها به این گونه است که در metempsychosis
[ترجمه گوگل]استخوان آنها جوان است، بنابراین آنها metempsychosis
13. Among the Greek philosophers we find that Pythagoras, Plato and their followers believed in this theory of Metempsychosis or Transmigration of souls.
[ترجمه ترگمان]در میان فیلسوفان یونانی ما آن فیثاغورس را، افلاطون و پیروان آن ها را در این نظریه of یا Transmigration روح می یابیم
[ترجمه گوگل]در میان فیلسوفان یونانی ما متوجه می شویم که فیثاغورس، افلاطون و پیروان آنها به این نظریه ی تمدن پراکنده یا انتقال مسیح اعتقاد دارند
14. If his (her) life is really the us, that is because we had the former him (her), the world of mortals metempsychosis, no dispute.
[ترجمه ترگمان]اگر زندگی او واقعا متعلق به ما باشد، به این دلیل است که ما او (او)، جهان فانی metempsychosis را داشتیم، نه اختلافی
[ترجمه گوگل]اگر زندگی او واقعا ما باشد، به همین خاطر است که ما او را پیشوای (دنیای مرگ و میر) و هماهنگی با او داشتهایم