معنی : پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی
معانی دیگر : پردوام، پایا، برجا، جاوید
perdurable
معنی : پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی
معانی دیگر : پردوام، پایا، برجا، جاوید
انگلیسی به فارسی
ماندگار، پایدار، همیشگی، ابدی، بادوام
قابل تحمل، ماندگار، پایدار، همیشگی، ابدی، بادوام
انگلیسی به انگلیسی
• durable; long-lasting, permanent
مترادف و متضاد
پایدار (صفت)
abiding, stable, permanent, firm, constant, resistant, livelong, stanch, indissoluble, perdurable, faithful, changeless, unflinching, inexhaustible, undying, unfailing
بادوام (صفت)
lasting, tough, evergreen, hardy, bearable, perdurable, pukka, pucka
ماندگار (صفت)
constant, persistent, continuous, indissoluble, perdurable, indelible, immanent, ineffaceable
همیشگی (صفت)
perennial, eternal, habitual, usual, continual, perdurable, perpetual
ابدی (صفت)
permanent, perennial, eternal, perdurable, perpetual, everlasting, immortal, sempiternal, uncreated
جملات نمونه
1. High performance concrete is high quality and high perdurable concrete .
[ترجمه ترگمان]بتون عملکرد بالا کیفیت بالا و بتن پیش ساخته است
[ترجمه گوگل]بتن با کارایی بالا با کیفیت بالا و بتن قابل انعطاف بالا است
[ترجمه گوگل]بتن با کارایی بالا با کیفیت بالا و بتن قابل انعطاف بالا است
2. Sustainable development of mining industry is a perdurable demand of human.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]توسعه پایدار صنایع معادن نیازمند انسداد انسان است
[ترجمه گوگل]توسعه پایدار صنایع معادن نیازمند انسداد انسان است
3. The most perdurable and profound conflict is the one between the people with different religions.
[ترجمه ترگمان]تعارض عمیق و عمیق بین مردم با ادیان مختلف است
[ترجمه گوگل]تعارض ترین و عمیق ترین میان افراد با ادیان مختلف است
[ترجمه گوگل]تعارض ترین و عمیق ترین میان افراد با ادیان مختلف است
4. Your satisfaction is our pursuit Continuously perdurable service is our promise .
[ترجمه ترگمان]رضایت شما این است که خدمات درمانی ما، وظیفه ما است
[ترجمه گوگل]رضایت شما، پیگیری ما خدمات به طور مداوم قابل تحمل وعده ما است
[ترجمه گوگل]رضایت شما، پیگیری ما خدمات به طور مداوم قابل تحمل وعده ما است
5. The most perdurable and profound conflict is the one between people with different religions .
[ترجمه ترگمان]تعارض عمیق و عمیق بین مردم با ادیان مختلف است
[ترجمه گوگل]تعارض ترین و شدید ترین بین افراد مذهبی مختلف است
[ترجمه گوگل]تعارض ترین و شدید ترین بین افراد مذهبی مختلف است
6. Date is perdurable memory and stored function.
[ترجمه ترگمان]تاریخ perdurable حافظه و عملکرد ذخیره شده است
[ترجمه گوگل]تاریخ حافظه قابل انطباق و عملکرد ذخیره شده است
[ترجمه گوگل]تاریخ حافظه قابل انطباق و عملکرد ذخیره شده است
7. Be familiar with the sales mode of brand or perdurable consumable.
[ترجمه ترگمان]با نوع فروش برند یا کالای مصرفی قابل مصرف آشنا باشید
[ترجمه گوگل]با حالت فروش با نام تجاری یا قابل مصرف قابل مصرف آشنا شوید
[ترجمه گوگل]با حالت فروش با نام تجاری یا قابل مصرف قابل مصرف آشنا شوید
8. Adding the reborn rubber can further strengthen insoles' shock resisting and perdurable worn. This is good for protecting the environment and reaches the environmentalists' taste.
[ترجمه ترگمان]افزودن لاستیک نو می تواند باعث تقویت ضربه روحی مقاوم و مقاوم در برابر فرسایش شود این برای حفاظت از محیط زیست خوب است و به سلیقه محیط زیست محیط زیست دست می یابد
[ترجمه گوگل]اضافه کردن لاستیک دوباره متولد شده می تواند بیشتر تقویت کننده شوک مقاومت در برابر و قابل تحمل فرسوده این برای حفاظت از محیط زیست خوب است و به طعم محیط زیست می رسد
[ترجمه گوگل]اضافه کردن لاستیک دوباره متولد شده می تواند بیشتر تقویت کننده شوک مقاومت در برابر و قابل تحمل فرسوده این برای حفاظت از محیط زیست خوب است و به طعم محیط زیست می رسد
9. It's useful to be reminded, amid all the nods to history and perdurable heritage, that this was, at one level, a party for close to two thousand socially ambitious people.
[ترجمه ترگمان]این نکته مفید است که به یاد داشته باشیم، در میان همه اشارات به تاریخ و میراث فرهنگی، که این در یک سطح، حزبی برای نزدیک به دو هزار نفر جاه طلب از نظر اجتماعی است
[ترجمه گوگل]مفید است که یادآوری شود، در میان تمام گره های تاریخ و میراث قابل ملاحظه، این در یک سطح، یک حزب برای نزدیک به دو هزار مردم اجتماعی جاه طلب بود
[ترجمه گوگل]مفید است که یادآوری شود، در میان تمام گره های تاریخ و میراث قابل ملاحظه، این در یک سطح، یک حزب برای نزدیک به دو هزار مردم اجتماعی جاه طلب بود
کلمات دیگر: