1. ineffectual attempts
کوشش های بی نتیجه
2. ineffectual protests
اعتراضات بی فایده
3. The mayor had become ineffectual in the struggle to clamp down on drugs.
[ترجمه ترگمان]شهردار بی فایده شده بود و در تلاش بود که به مواد مخدر چنگ بزند
[ترجمه گوگل]شهردار در مبارزه برای کاهش مواد مخدر بی ثمر بوده است
4. He is a well-meaning but ineffectual leader.
[ترجمه ترگمان]او یک رهبر خوب اما بی فایده است
[ترجمه گوگل]او یک رهبر خوب است، اما بی ثمر است
5. Several of the teachers were ineffectual at maintaining discipline.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان در حفظ نظم و انضباط بی فایده بودند
[ترجمه گوگل]تعدادی از معلمان در حفظ نظم و انضباط بودند
6. Teachers often view youth workers as undisciplined and ineffectual.
[ترجمه ترگمان]معلمان اغلب کارگران جوان را بی نظم و ineffectual می بینند
[ترجمه گوگل]معلمان اغلب کارگران جوان را به عنوان بی رحم و بی اثر در نظر می گیرند
7. She remembered her ineffectual efforts to comfort him.
[ترجمه ترگمان]تلاش بی هوده او را به خاطر آورد که او را تسلی دهد
[ترجمه گوگل]او تلاش های بی اثر خود را به خاطر آرامش او به یاد می آورد
8. Constant activity can easily become an ineffectual nervous twitch.
[ترجمه ترگمان]فعالیت کنستان می تواند به راحتی به یک تشنج عصبی و عصبی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]فعالیت پایدار به راحتی می تواند یک بی عارضه بی اثر باشد
9. Like individuals, organizations fall into bad habits and ineffectual behaviors more or less by chance.
[ترجمه ترگمان]همانند افراد، سازمان ها به عادت های بد و رفتارهای ineffectual می افتند و یا شانس کمتری دارند
[ترجمه گوگل]مانند افراد، سازمانها به احتمال زیاد به عادات بد و رفتارهای نامناسب تبدیل می شوند
10. The problems were made worse by the ineffectual political leadership of the coalition.
[ترجمه ترگمان]این مشکلات با رهبری سیاسی ناکارآمد این ائتلاف بدتر شد
[ترجمه گوگل]این مشکلات توسط رهبری سیاسی بی عدالتی ائتلاف بدتر شده است
11. When economic and social progress is hindered by ineffectual and corrupt government, the global polity suffers.
[ترجمه ترگمان]وقتی پیشرفت اقتصادی و اجتماعی توسط دولت ناکارآمد و فاسد متوقف می شود، جامعه جهانی رنج می برد
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیشرفت اقتصادی و اجتماعی توسط دولت بی اثر و فاسد مانع می شود، مشارکت جهانی رنج می برد
12. Far worse than an ineffectual president would be an ideologically motivated hatchet man.
[ترجمه ترگمان]خیلی بدتر از این بود که یه رئیس ineffectual با انگیزه الکی یه تبر جنگی رو تحریک می کنه
[ترجمه گوگل]بدتر از یک رئیس جمهور بیفایده، مردی با انگیزه ایدئولوژیک خواهد بود
13. The police were completely ineffectual in this matter.
[ترجمه ترگمان]پلیس در این مورد خیلی بی فایده بود
[ترجمه گوگل]پلیس در این مورد به طور کامل بی فایده بود
14. For its part, Golkar met criticism of its ineffectual performance in national politics by adopting a more assertive image.
[ترجمه ترگمان]Golkar به نوبه خود با اتخاذ یک تصویر قاطع، از عملکرد ineffectual در سیاست ملی انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، گولکار، با اتخاذ یک تصویر تکراری، انتقاد از عملکرد بی اثر خود را در سیاست ملی ملاقات کرد
15. He won't be able to deal with the situation;he's too ineffectual.
[ترجمه ترگمان]او قادر نخواهد بود با این وضع کنار بیاید؛ او خیلی بی عرضه است
[ترجمه گوگل]او قادر به مقابله با این وضعیت نخواهد بود؛ او نیز بی فایده است