کلمه جو
صفحه اصلی

flatulence


معنی : باد، لاف، نفخ شکم، بادشکم، طمطراق
معانی دیگر : flatulency : بادشکم، نف  شکم، مج

انگلیسی به فارسی

( flatulency =) باد شکم، نفخ شکم، (مجازاً) باد، لاف، طمطراق


نفخ شکم، بادشکم، باد، لاف، طمطراق


انگلیسی به انگلیسی

• accumulation of gas in the stomach; pomposity, emptiness
flatulence is too much gas in a person's stomach or bowels, which causes an uncomfortable feeling.

مترادف و متضاد

باد (اسم)
blast, air, wind, gale, windiness, flatulence, squall, emphysema, whiff, flatulency, turgidity

لاف (اسم)
flatulence, boast, brag, jactitation, flatulency, gash, jactation, self-glorification, vainglory

نفخ شکم (اسم)
flatulence, flatulency

باد شکم (اسم)
flatus, flatulence, flatulency

طمطراق (اسم)
flatulence, magnificence, flatulency, grandiloquence, pomp, turgidity

pomposity


Synonyms: bombast, empty talk, boasting, twaddle, babble, idle words, fustian, claptrap, turgidity, windiness, hot air


جملات نمونه

1. Symptoms may also include flatulence and nausea.
[ترجمه ترگمان]علایم ممکن است شامل نفخ شکم و تهوع نیز باشد
[ترجمه گوگل]علائم ممکن است شامل موارد زیر باشد: استفراغ و حالت تهوع

2. Eating beans can cause flatulence.
[ترجمه ترگمان]خوردن لوبیا می تواند موجب نفخ شکم شود
[ترجمه گوگل]خوردن لوبیا می تواند باعث فتوکپی شود

3. There may also be flatulence, pain, nausea, loss of appetite, weakness and weight loss.
[ترجمه ترگمان]هم چنین ممکن است نفخ شکم، درد، تهوع، از دست دادن اشتها، ضعف و کاهش وزن نیز وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است مسری، درد، حالت تهوع، از دست دادن اشتها، ضعف و کاهش وزن وجود داشته باشد

4. He was to suffer from bouts of explosive flatulence for the rest of his life.
[ترجمه ترگمان]او قرار بود از رسوایی نفخ شکم برای بقیه عمرش رنج ببرد
[ترجمه گوگل]او از وقوع اختلال انفجاری برای بقیه عمر خود رنج می برد

5. She continued to complain of epigastric pain and flatulence but repeated investigations were negative.
[ترجمه ترگمان]او به شکایت از درد و نفخ شکم خود ادامه داد اما تحقیقات مکرر منفی بود
[ترجمه گوگل]او همچنان به درد شکم درد و نفخ شکایت کرد اما تحقیقات مکرر منفی بود

6. These variables combine to produce flatulence of varying quality and quantity.
[ترجمه ترگمان]این متغیرها با هم ترکیب می شوند تا نفخ شکم از کیفیت و کمیت متفاوت را تولید کنند
[ترجمه گوگل]این متغیرها برای تولید اختلال در کیفیت و کمیت متفاوت ترکیب می شوند

7. Its scientific name is flatus or flatulence, but the English language has an impressive range of colorful terms to describe the explosive emission of digestive gas.
[ترجمه ترگمان]نام علمی آن flatus یا نفخ شکم است، اما زبان انگلیسی طیف وسیعی از عبارات رنگی را برای توصیف انتشار گازهای سمی گاز معده دارد
[ترجمه گوگل]نام علمی آن فلاط یا فتحالقلی است، اما زبان انگلیسی طیف وسیعی از اصطلاحات رنگی برای توصیف انتشار انفجاری گاز گوارشی دارد

8. Forget all that indecorous talk of animal flatulence, cow burps, vegetarianism and global warming. Welcome to Cowgate - The Washington Times.
[ترجمه ترگمان]همه بحث و گفتگو درباره نفخ شکم، گوشت گاو، گیاه خواری و گرم شدن جهانی هوای کره زمین را فراموش کنید به Cowgate - روزنامه واشنگتن پست خوش آمدید
[ترجمه گوگل]فراموش کردن همه یک سخنرانی نزدیک از پوسیدگی حیوانات، گاو شیری، گیاهخواری و گرمایش جهانی خوش آمدید به Cowgate - The Washington Times

9. One symptom of chronic gastritis is flatulence.
[ترجمه ترگمان] یکی از علائم التهاب مزمن معده - ه
[ترجمه گوگل]یکی از نشانه های گاستریت مزمن، نفخ است

10. Besides, it also includes flatulence, feeling of exhaustion, indigestion, constipation, hypofunction of sex, and foxiness on face, etc.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن شامل نفخ شکم، احساس خستگی، سوهاضمه، یبوست، hypofunction جنس، و foxiness روی صورت و غیره است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، همچنین شامل مسمومیت، احساس خستگی، سوء هاضمه، یبوست، اختلال جنسی و فسفری در صورت و غیره است

11. Excessive crying may cause aerophagia, which results in flatulence and abdominal distention.
[ترجمه ترگمان]گریه بیش از حد ممکن است باعث نفخ شکم شود که منجر به نفخ شکم و شکم شکم می شود
[ترجمه گوگل]گریه بیش از حد ممکن است موجب آئروفاژیا شود، که منجر به پریشانی و شکاف شکمی می شود

12. It was then shown the correct diagnosis in each case, broken into five categories, ranging from flatulence to angina.
[ترجمه ترگمان]سپس تشخیص صحیح در هر مورد، به پنج دسته تقسیم شد که از نفخ شکم تا آنژین است
[ترجمه گوگل]در آن صورت تشخیص صحیح در هر مورد نشان داده شد و به پنج دسته تقسیم شد: از بیماری متخلخل به آنژین

13. Those who have become used to low-fibre food may suffer from a little flatulence for the first week or two.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به غذای کم فیبر عادت کرده اند ممکن است برای اولین هفته یا دو هفته از نفخ شکم کوچک رنج ببرند
[ترجمه گوگل]کسانی که به مواد غذایی کم فیبر مصرف شده اند ممکن است برای یک هفته یا دو هفته یک فتق افتادگی ایجاد کنند

14. After several weeks of fevered indigestion and almost terminal flatulence Grom emerged triumphant.
[ترجمه ترگمان]پس از چند هفته ناراحتی تب آلود و تقریبا پایانه نفخ شکم، Grom پیروز شد
[ترجمه گوگل]بعد از چند هفته جوش و تب و تشنج و تقریبا سرخرگها، Grom پیروز شد


کلمات دیگر: