کلمه جو
صفحه اصلی

inflated


معنی : پر باد، متورم
معانی دیگر : آماسیده، آماس کرده، پف کرده، باد شده (یا کرده)، آماهیده، (قیمت و پول و ارقام) دچار تورم، تورمی، بیشبودی، دچار بیشبود، باد کرده، باد در استین انداخته، مغرور، بالابرده

انگلیسی به فارسی

باد کرده،پف کرده،متورم،باد در استین انداخته،مغرور،بالابرده


انگلیسی به انگلیسی

• swollen; filled with air or gas; expanded, enlarged; exaggerated; puffed up with pride; bombastic
if you have an inflated opinion of yourself, you think you are much more important than you really are.
an inflated price or salary is higher than is considered reasonable.
see also inflate.

مترادف و متضاد

پر باد (صفت)
windy, pneumatic, blusterous, blustery, gusty, squally, inflated, filled with air, full-blown

متورم (صفت)
inflamed, swollen, inflated, ventricose, dropsical, turgid, gouty, tumorous, tumid, turgescent, torose, tumefacient

exaggerated


Synonyms: aggrandized, amplified, augmented, aureate, bloated, bombastic, diffuse, dilated, distended, dropsical, enlarged, euphuistic, extended, filled, flatulent, flowery, fustian, grandiloquent, grown, magnified, magniloquent, ostentatious, overblown, overestimated, pompous, pretentious, prolix, puffed, pumped up, ranting, rhapsodical, rhetorical, showy, spread, stretched, surcharged, swollen, tumescent, tumid, turgid, verbose, windy, wordy


Antonyms: deflated, shrunken


جملات نمونه

1. satan was inflated with pride
شیطان از شدت غرور باد کرد.

2. prices have become highly inflated
قیمت ها دچار تورم شدید شده اند.

3. The balloons had been inflated with helium.
[ترجمه ترگمان]بالن پر از هلیوم شده بود
[ترجمه گوگل]بالن با هلیوم پر شده بود

4. Stuart jumped into the sea and inflated the liferaft.
[ترجمه ترگمان]استوارت به دریا پرید و باد را باد کرد
[ترجمه گوگل]استوارت به دریا پرید و پرستش دریا را پر کرد

5. The prices of meals are often artificially inflated.
[ترجمه ترگمان]قیمت غذا اغلب به صورت مصنوعی بالا می رود
[ترجمه گوگل]قیمت وعده های غذایی اغلب مصنوعی هستند

6. He inflated the balloons with helium.
[ترجمه ترگمان]اون بالون رو با هلیوم باد کرده بود
[ترجمه گوگل]او بادکنک را با هلیوم پر کرد

7. A few bidders inflated the prices on purpose.
[ترجمه ترگمان]چند پیشنهاد دهنده قیمت را به عمد متورم کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از داوطلبان قیمت ها را به طور قابل توجهی افزایش دادند

8. The media have grossly inflated the significance of this meeting.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها اهمیت این جلسه را برجسته کرده اند
[ترجمه گوگل]رسانه ها اهمیت این جلسه را به شدت تحریک کرده اند

9. The profit margin had been artificially inflated.
[ترجمه ترگمان]سود ناخالص به طور مصنوعی بالا آمده بود
[ترجمه گوگل]حاشیه سود مصنوعی بود

10. They inflated clients' medical treatment to defraud insurance companies.
[ترجمه ترگمان]آن ها خدمات پزشکی مشتریان را به شرکت های بیمه defraud افزایش دادند
[ترجمه گوگل]آنها درمان های مشتریان را برای تزلزل کردن شرکت های بیمه افزایش دادند

11. They all seem to take an inflated view of their collective identity.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که همه آن ها دیدگاه inflated از هویت جمعی خود دارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که همه آنها یک دیدگاه متمایل به هویت جمعی خود را بگیرند

12. Financial crisis rapidly inflated to a nation-wide economic crisis.
[ترجمه ترگمان]بحران مالی به سرعت به یک بحران اقتصادی در سراسر کشور افزایش یافت
[ترجمه گوگل]بحران مالی به سرعت به یک بحران اقتصادی در سراسر کشور متلاشی شده است

13. He has an inflated sense of his own importance.
[ترجمه ترگمان]او به شدت از اهمیت خود برخوردار است
[ترجمه گوگل]او دارای اهمیت خاص خود است

14. Clothing prices have not inflated as much as automobiles.
[ترجمه ترگمان]قیمت لباس به اندازه اتومبیل افزایش پیدا نکرده است
[ترجمه گوگل]قیمت های پوشاک به اندازه خودروها زیاد نشده است

15. Price Waterhouse have traced the losses to lenders' inflated assessments of mortgaged property.
[ترجمه ترگمان]Waterhouse قیمت زیان را به وام دهندگان وام داده شده از املاک خریداری شده پی برده اند
[ترجمه گوگل]قیمت واترگوس تلفات را به ارزیابی های بالقوه وام دهندگان اموال مرتکب شده ردیابی کرده است

Adequately-inflated tyres.

تایرهایی که به حد کافی باد شده‌اند.


پیشنهاد کاربران

( رزومه، اطلاعات، اسناد و. . . ) فرمالیته، ساختگی، کاذب

اغراق شده

باد کرده


کلمات دیگر: