کلمه جو
صفحه اصلی

midden


معنی : توده، تپه کوچک، توده فضله، توده کثافت
معانی دیگر : (انگلیس - مخفف: kitchen midden) توده ی فضولات، توده ی سرگین، توده ی که که، توده ی پهن

انگلیسی به فارسی

توده فضله، توده کثافت، توده، تپه کوچک


midden، توده، توده فضله، توده کثافت، تپه کوچک


انگلیسی به انگلیسی

• garbage heap, pile of refuse

مترادف و متضاد

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

تپه کوچک (اسم)
hillock, toft, small hill, molehill, midden

توده فضله (اسم)
midden

توده کثافت (اسم)
midden

جملات نمونه

1. A farmyard midden may become waterlogged, its decomposition anaerobic, and substances may be leached out by rain.
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمین های صحرایی در حال آب شدن باشد، تجزیه بی هوازی و مواد ممکن است با باران رفع شوند
[ترجمه گوگل]یک مزرعه مزین ممکن است دچار غرق شدن شود، تجزیه آنا بیرونی، و مواد ممکن است از طریق باران بریده شود

2. Subsequent occupation was represented by a large midden with a considerable amount of pottery.
[ترجمه ترگمان]اشغال بعدی توسط تپه ای بزرگ با مقدار قابل توجهی از سفالینه نمایش داده شد
[ترجمه گوگل]مشاغل بعدی توسط یک ردیف بزرگ با مقدار قابل توجهی از سفال نشان داده شد

3. Does the kitchen midden swell with pride when filled with undifferentiated garbage?
[ترجمه ترگمان]آیا این midden که پر از احساسات و احساسات سرشار است، با غرور و غرور، پر از غرور است؟
[ترجمه گوگل]آیا آشپزخانه با غرور و افتخار با زباله های تقسیم نشده پر می شود؟

4. It stank like a midden and the straw underfoot had lain so long it was a black, oozy mess.
[ترجمه ترگمان]بوی کثافت، توده کاه، مدت ها پیش روی آن دراز کشیده بود، کثیف و لزج بود
[ترجمه گوگل]آن را مانند یک پنهان و پهن کرک به مدت طولانی رفته بود، آن را یک ظروف سرباز یا مسافر سیاه و سفید بود

5. Better woo over the midden than over the moor.
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن است که woo را over
[ترجمه گوگل]بهتر از آن که از موره عبور کنی بهتر است

6. Waste should be put into the midden.
[ترجمه ترگمان]زباله را باید به تپه ای تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]زباله ها باید به پهلو گذاشته شوند

7. Very few working class houses had indoor lavatories before 1918 and at worst were provided with ash or midden privies.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از خانه های طبقه کارگر در پیش از سال ۱۹۱۸ دستشویی داخلی داشتند و در بدترین حالت، خاکستر یا تپه ای مستراح داشت
[ترجمه گوگل]در سال 1918 چندین اتاق طبقه کارگر دارای روکش های خالی بودند و در بدترین حالت با خاکسترهای خاکستر یا پنهان تهیه می شد

8. He spewed sentences whose dependent clauses piled up into midden heaps of outrage or joy.
[ترجمه ترگمان]او مجازات کرد که بنده ای وابسته آن ها به توده های عظیم خشم یا شادی انباشته شده بود
[ترجمه گوگل]او جملاتی را که مقررات وابسته به انفجار یا شادی مینشیند، تکان داد

9. Bak de koekjes in ca. 18 min. in het midden van de oven goudbruin en gaar.
[ترجمه ترگمان]باک koekjes در Ca ۱۸ دقیقه در روستای het، ون de، goudbruin و gaar
[ترجمه گوگل]باک د ککجس در حدود 18 دقیقه در حال حاضر در حال حاضر،


کلمات دیگر: