کلمه جو
صفحه اصلی

liven


معنی : زنده شدن، چابک شدن، با روح شدن
معانی دیگر : (بیشتر با: up) شاد کردن یا شدن، شادی بخش کردن یا شدن، نشاط بخشیدن

انگلیسی به فارسی

(غالبا با up ) چالاک شدن، زنده شدن، چابک شدن، با روح شدن


زنده ماندن، زنده شدن، چابک شدن، با روح شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: livens, livening, livened
• : تعریف: to make more lively or energetic; rouse; inspirit (often fol. by up).
مشابه: animate

- How can we liven up this party?
[ترجمه ترگمان] چطور میتونیم این مهمونی رو دوباره زنده کنیم؟
[ترجمه گوگل] چگونه می توانیم این حزب را زنده کنیم؟
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: livener (n.)
• : تعریف: to become more lively or energetic; brighten (usu. fol. by up).
مشابه: rouse

- Things livened up after you left.
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه رفتی همه چیز خراب شد
[ترجمه گوگل] چیزهایی که پس از ترک شما زنده شد

• make lively, bring vitality to, animate, arouse, inspire; become lively and energetic, become animated

if a place or event livens up or if you liven it up, it becomes more interesting and exciting.
if people liven up or if something livens them up, they become more cheerful and energetic.

مترادف و متضاد

زنده شدن (فعل)
quicken, revive, liven

چابک شدن (فعل)
liven

با روح شدن (فعل)
liven

جملات نمونه

1. Put on some music to liven things up.
[ترجمه ترگمان] یه کم موسیقی برای زنده شدن بذار
[ترجمه گوگل]قرار دادن برخی از موسیقی برای به دست آوردن همه چیز

2. A new coat of paint would liven the kitchen up.
[ترجمه ترگمان]یک رنگ جدید رنگ آشپزخانه را دوباره روشن می کرد
[ترجمه گوگل]یک کت جدید از رنگ، می تواند آشپزخانه را تحریک کند

3. Put some music on to liven things up.
[ترجمه ترگمان]یه کم موزیک بذار تا دوباره زنده بشه
[ترجمه گوگل]بعضی از موزیک ها را برای به دست آوردن چیزها به کار ببرید

4. A few pictures would liven up the room.
[ترجمه ترگمان]چند عکس از اتاق خارج می شد
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از عکس ها اتاق را زنده می کنند

5. The multicoloured rag rug was chosen to liven up the grey carpet.
[ترجمه ترگمان]فرش کهنه رنگ برای باز شدن فرش خاکستری انتخاب شده بود
[ترجمه گوگل]فرش رنگی رنگی انتخاب شد تا جنس فرش خاکستری را زنده کند

6. Let's put some music on to liven things up.
[ترجمه ترگمان]بیا یه کم موزیک بذاریم تا دوباره زنده بشه
[ترجمه گوگل]بیایید چند موسیقی را برای به دست آوردن چیزها بگذاریم

7. He had slipped in a few jokes to liven the speech up.
[ترجمه ترگمان]چند تا لطیفه در چنته داشت که بتواند نطق خود را دوباره روشن کند
[ترجمه گوگل]او به چند جوک افتاده است تا سخنرانی را تحسین کند

8. The meeting began to liven up after he spoke.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه شروع به صحبت کرد، جلسه دوباره باز شد
[ترجمه گوگل]جلسه بعد از سخنرانی شروع به زنده ماندن نمود

9. Why don't we invite Jane? That'll liven things up!
[ترجمه ترگمان]چرا جین را دعوت نکنیم؟ همه چیز زنده خواهد شد!
[ترجمه گوگل]چرا ما جین را دعوت نمی کنیم؟ این چیزها را بالا می برد!

10. Liven up your meals with fresh herbs and spices.
[ترجمه ترگمان]غذات رو با گیاهان تازه و ادویه جات درست کن
[ترجمه گوگل]وعده های غذایی خود را با سبزیجات تازه و ادویه جات تربیت کنید

11. Despite Roz's heroic efforts to liven it up, the party was a disaster.
[ترجمه ترگمان]علی رغم تلاش های قهرمانانه Roz برای روح بخشیدن به آن، این حزب یک فاجعه بود
[ترجمه گوگل]با وجود تلاشهای قهرمانانه راز برای تحقق آن، حزب فاجعه ای بود

12. The game didn't liven up till the second half.
[ترجمه ترگمان]تا نیمه دوم بازی دوباره زنده نشد
[ترجمه گوگل]این بازی تا نیمه دوم زنده نبود

13. Why not liven up the room with some flowers?
[ترجمه ترگمان]چرا اتاق رو با گل دوباره روشن نکنیم؟
[ترجمه گوگل]چرا اتاق را با برخی از گل ها زنده نکنید؟

14. And when I try to liven it up for you, you go back on me.
[ترجمه ترگمان]، و وقتی که سعی می کنم دوباره زنده بمونم تو برمیگردی به من
[ترجمه گوگل]و هنگامی که من سعی می کنم آن را برای شما به ارمغان بیاورد، به من برگردید

15. Do liven up a bit!
[ترجمه ترگمان]! یه ذره روح رو دوباره زنده کن
[ترجمه گوگل]کمی زنده بمانید

پیشنهاد کاربران

سرزنده کردن


کلمات دیگر: