1. flattery is insincere praise
چاپلوسی تعریف غیرصادقانه است.
2. silken flattery
تملق خوشایند
3. the servants' flattery made him expand
تملق نوکران او را سرحال آورد.
4. he is accessible to flattery
چاپلوسی در او اثر می کند.
5. i am sick of flattery
از چاپلوسی بیزارم.
6. i was not gammoned by his flattery
چاپلوسی او مرا فریب نداد.
7. imitation is the sincerest form of flattery
تقلید مخلصانه ترین نوع چاپلوسی است.
8. she is incapable of lying and flattery
او قادر به دروغ گفتن و تملق نیست.
9. a politician who tries to woo the public with flattery
سیاستمداری که می کوشد با چاپلوسی عامه را جلب کند
10. Beauty, find thyself in love, not in the flattery of thy mirror.
[ترجمه ترگمان]زیبایی، خودت را در عشق خود پیدا کن، نه در چاپلوسی mirror
[ترجمه گوگل]زیبایی، خود را در عشق عاشق شوید، نه در فریبندگی آینه خود
11. With a little flattery I might persuade him to do the job.
[ترجمه ترگمان]با کمی تملق ممکن است او را قانع کنم که کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]با یک فریب کوچک، من ممکن است او را متقاعد کنم که این کار را انجام دهد
12. James was extremely susceptible to flattery.
[ترجمه ترگمان]جیمز خیلی مستعد چاپلوسی بود
[ترجمه گوگل]جیمز به شدت حساس به فریبنده بود
13. Expert flattery may purchase an honest man.
[ترجمه ترگمان]او می تواند یک مرد شرافتمند را خریداری کند
[ترجمه گوگل]فریبکار کارشناس ممکن است یک مرد صادقانه خریداری کند
14. He thinks he can get his way through flattery.
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کنه که می تونه از این تعریف و تمجید خوشش بیاد
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که می تواند راه خود را از طریق فریبنده به دست آورد
15. I was disgusted by her fulsome flattery.
[ترجمه ترگمان]از چاپلوسی her بیزار شده بودم
[ترجمه گوگل]من با مهربانی کامل خود راضی بودم
16. The minister is averse to/from flattery.
[ترجمه ترگمان]وزیر از تملق و تملق مخالف است
[ترجمه گوگل]وزیر مخالف / از فریبنده است