کلمه جو
صفحه اصلی

menace


معنی : مخاطره، تهدید، چیزی که تهدید کننده است، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن، تهدید کردن
معانی دیگر : بیمداد، ارعاب، هر چیز تهدید کننده، بیم آفرین، بیم زا، خطر، (عامیانه) آدم مزاحم، موی دماغ، موجب دردسر، شیطان، مایه ی صدمن شیر، تخس، موجب تهدید شدن، در معرض خطر قرار دادن

انگلیسی به فارسی

تهدید، چیزی که تهدید کننده است، مخاطره، تهدیدکردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن


تهدید، مخاطره، چیزی که تهدید کننده است، تهدید کردن، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: that which poses a danger or threatens injury or harm; threat.
مترادف: danger, peril, threat
مشابه: hazard, jeopardy, pitfall, risk, specter, sword of Damocles, time bomb

- Wild dogs have become a menace in the village.
[ترجمه ترگمان] در این روستا سگ های وحشی تهدیدی به شمار می آیند
[ترجمه گوگل] سگ های وحشی تبدیل به یک تهدید در روستا شده اند
- The famous gangster Al Capone was considered a menace to society.
[ترجمه ترگمان] The مشهور آل کاپون، تهدیدی برای جامعه محسوب می شد
[ترجمه گوگل] گانگستر مشهور آل Capone به عنوان یک تهدید به جامعه در نظر گرفته شد
- Members of the temperance movement considered alcohol a menace.
[ترجمه ترگمان] اعضای جنبش \"میانه روی\" الکل را تهدیدی تلقی می کردند
[ترجمه گوگل] اعضای جنبش محرمانه الکل را تهدید می کند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: menaces, menacing, menaced
(1) تعریف: to direct a threat of harm or injury against; threaten.
مترادف: threaten
مشابه: alarm, browbeat, bully, cow, frighten, intimidate, scare, terrify, terrorize

- We heard the bullies menacing the new kid.
[ترجمه ترگمان] شنیدیم که قلدرها دارن بچه جدید رو تهدید می کنن
[ترجمه گوگل] ما شلاق زدن بچه های جدید را تهدید کردیم

(2) تعریف: to put in danger of harm of injury; endanger.
مترادف: endanger, imperil
مشابه: hazard, jeopardize, peril, risk

- They believe the new laws will menace their freedoms.
[ترجمه ترگمان] آن ها معتقدند که قوانین جدید آزادی خود را تهدید خواهند کرد
[ترجمه گوگل] آنها بر این باورند که قوانین جدید آزادی های خود را تهدید می کنند
- Drugs are menacing our community.
[ترجمه ترگمان] مواد مخدر جامعه ما را تهدید می کند
[ترجمه گوگل] مواد مخدر جامعه ما را تهدید می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: menacingly (adv.), menacer (n.)
• : تعریف: to make a threat or threats.
مترادف: threaten
مشابه: bully

• threat; danger; bother
threaten, endanger
something or someone that is a menace is likely to cause serious harm.
menace is the quality of being threatening.
if someone or something menaces you, they threaten to harm you or are likely to do so.
see also menacing.

مترادف و متضاد

مخاطره (اسم)
adventure, risk, hazard, venture, jeopardy, peril, menace

تهدید (اسم)
blackmail, threat, menace, fulmination

چیزی که تهدید کننده است (اسم)
menace

ارعاب کردن (فعل)
menace

چشم زهره رفتن (فعل)
menace

تهدید کردن (فعل)
overhang, menace, threaten, bullyrag

danger; pest


Synonyms: annoyance, caution, commination, hazard, intimidation, jeopardy, nuisance, peril, plague, risk, scare, threat, thunder, trouble, troublemaker, warning


Antonyms: aid, assistance, help


bother, frighten


Synonyms: alarm, bad-eye, browbeat, bully, chill, compromise, endanger, hazard, impend, imperil, intimidate, jeopardize, lean on, loom, lower, overhang, peril, portend, push around, put heat on, risk, scare, scare hell out of, spook, terrorize, threaten, torment, whip around


Antonyms: aid, assist, help


جملات نمونه

1. Irv's lack of respect made him a menace to his parents.
احترام نگذاشتن "ایروا" او را تبدیل به تهدیدی برای والدینش کرد

2. The torrents of rain were a menace to the farmer's crops.
رگبار باران، خطری برای محصولات کشاورزان بود

3. Sergeant Foy's raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.
سبک گفتار خام گروهبان "فوی" تهدیدی اشکار برای آبروی کلّ اداره ی پلیس بود

4. the greatest menace to world peace
بزرگترین تهدید برای صلح جهانی

5. a letter full of menace
نامه ای پر از تهدید

6. that boy is a menace
آن پسر مایه ی دردسر است.

7. United looked woefully short of menace in attack.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده به شدت تهدید و تهدید به حمله کرد
[ترجمه گوگل]یونایتد به شدت از حمله در برابر تهدید خشن بود

8. Drunk drivers are a menace to everyone.
[ترجمه ترگمان]رانندگان مست برای همه تهدیدی محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]رانندگان مستقل برای همه خطرناک هستند

9. A man who drives fast is a menace to other people.
[ترجمه ترگمان]مردی که به سرعت رانندگی می کند تهدید برای دیگران است
[ترجمه گوگل]مردی که به سرعت میرود، تهدیدی برای دیگران است

10. It's the only way to deal with the menace of drug dealing.
[ترجمه ترگمان]این تنها راه مقابله با تهدید مواد مخدر است
[ترجمه گوگل]این تنها راه مقابله با تهدید فروش مواد مخدر است

11. Shop owners are struggling to combat the menace of armed robbery.
[ترجمه ترگمان]صاحبان \"فروشگاه\" دارن تلاش میکنن تا با تهدید سرقت مسلحانه مبارزه کنن
[ترجمه گوگل]صاحبان فروشگاه ها در تلاش برای مقابله با تهدید سرقت مسلحانه هستند

12. In my view you are a menace to the public.
[ترجمه ترگمان]در نظر من شما برای مردم تهدیدی محسوب می شوید
[ترجمه گوگل]به نظر من شما به مخاطره می روید

13. The European states retained a latent capability to menace Britain's own security.
[ترجمه ترگمان]کشورهای اروپایی توانایی نهفته در تهدید امنیت خود بریتانیا را حفظ کردند
[ترجمه گوگل]کشورهای اروپایی توانایی پنهان خود را برای تهدید امنیت خود در بریتانیا حفظ کردند

14. There was menace in his voice.
[ترجمه ترگمان]در صدایش تهدید بود
[ترجمه گوگل]در صدای او تهدید شد

15. There was a sense of menace as the sky grew darker.
[ترجمه ترگمان]وقتی آسمان تیره تر شد، احساس تهدید به وجود آمد
[ترجمه گوگل]احساس تاریکی وجود داشت که آسمان تاریک تر شد

16. That low beam is a menace! I keep hitting my head on it.
[ترجمه ترگمان]! اون اشعه پایین یه تهدیده به سرم ضربه می زنم
[ترجمه گوگل]این پرتو کم خطر است! من روی سرم ضربه زدم

17. My little brother's a real menace.
[ترجمه ترگمان]برادر کوچیکم یه تهدید واقعی بود
[ترجمه گوگل]برادر کوچک من یک تهدید واقعی است

18. You're a menace to my privacy, Kenworthy.
[ترجمه ترگمان]تو یه تهدید برای حریم شخصی من هستی، Kenworthy
[ترجمه گوگل]شما کنترتی را برای من حریم خصوصی تهدید می کنید

19. He spoke with menace.
[ترجمه ترگمان]با تهدید حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با تهدید صحبت کرد

20. The atmosphere was heavy with menace.
[ترجمه ترگمان]فضا پر از تهدید بود
[ترجمه گوگل]جو با تهدید شدید بود

a letter full of menace

نامه‌ای پر از تهدید


He shouted angry menaces at her.

او با خشم و فریاد آن زن را تهدید کرد.


the greatest menace to world peace

بزرگ‌ترین تهدید برای صلح جهانی


Tuberculosis and syphilis are two major menaces.

سل و سفلیس دو بیم آفرین عمده هستند.


That boy is a menace.

آن پسر مایه‌ی دردسر است.


The snakes menaced with their open mouths.

مارها به‌طور تهدیدآمیزی دهان خود را باز کرده بودند.


They menaced him with immediate expulsion.

او را تهدید به اخراج فوری کردند.


پیشنهاد کاربران

یک فرد یا چیزی که احتمالا باعث آسیب یا زیان یا ضرر است؛
یک فرد یا چیزی که موجب ناراحتی یا مزاحمت می شود.
یک تهدید یا خطر.
یک تهدید یا خطر احتمالی .

تهدید

تهدید. تهدیدکردن

She could hear the menace in his voice.
او می توانست تهدید را در صدای او بشنود.

مخاطره، تهدید
threat, something that is likely to cause harm
Air pollution and Ozon depletion are menaces
In his column he painted a menacing picture.


کلمات دیگر: