کلمه جو
صفحه اصلی

perturb


معنی : اشفتن، مزاحم شدن، ناراحت کردن
معانی دیگر : نگران کردن، دلواپس کردن، پریشان کردن، مغشوش کردن، به هم زدن، (نجوم - فیزیک - ستاره یا اتم و غیره را از مدار یا مسیر و حرکت معمولی خود منحرف کردن) پرگاره پریش کردن، پریشاندن

انگلیسی به فارسی

اشفتن، ناراحت کردن، مزاحم شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perturbs, perturbing, perturbed
مشتقات: perturbable (adj.), perturbingly (adv.), perturbability (n.)
(1) تعریف: to cause great disturbance in (the mind); agitate or worry.
مترادف: agitate, disturb, upset
مشابه: alarm, discompose, dismay, disquiet, exercise, fluster, jangle, jar, shake, trouble, unsettle, vex, worry

- His daughter's question about her mother's death perturbed him, and he couldn't understand what made her ask such a thing.
[ترجمه ترگمان] سوال دخترش در مورد مرگ مادرش او را آشفته کرده بود، و او نمی توانست درک کند که او چه چیزی از او می پرسید
[ترجمه گوگل] سوال دخترش در مورد مرگ مادرش او را ناراحت کرد و او نمیتوانست درک کند که چه چیزی باعث چنین چیزی شده است

(2) تعریف: to cause great confusion in; derange.
مترادف: confound, derange, disorder
مشابه: bewilder, confuse, disturb, fluster, perplex, unbalance, upset

- Waking up in a strange hospital bed perturbed the elderly man.
[ترجمه ترگمان] بیدار شدن در یک تخت عجیب بیمارستان، مرد مسن را آشفته کرد
[ترجمه گوگل] بیدار شدن در یک تخت بیمارستان عجیب و غریب، انسان سالمند را تحریک می کند

(3) تعریف: to disturb the ordinary motion or equilibrium of.
مترادف: derange, upset
مشابه: disturb, jar, ruffle, trouble, unbalance, unsettle

- These electrical forces can perturb the biorhythms of mice.
[ترجمه ترگمان] این نیروهای الکتریکی می توانند the موش را آشفته کنند
[ترجمه گوگل] این نیروهای الکتریکی می توانند ریتم های موشی را تحریک کنند

• worry, alarm, concern; perplex, bewilder; agitate, upset, excite, disturb

مترادف و متضاد

اشفتن (فعل)
fluster, agitate, trouble, shake, disquiet, disturb, flurry, frazzle, upset, perturb

مزاحم شدن (فعل)
annoy, intromit, trouble, disturb, intrude, buttonhole, obtrude, perturb

ناراحت کردن (فعل)
incommode, unsettle, discomfort, disquiet, discomfiture, distemper, knock up, discommode, discomfit, perturb

upset, unsettle


Synonyms: agitate, alarm, annoy, bewilder, bother, bug, confound, confuse, disarrange, discompose, disconcert, discountenance, dismay, disorder, disquiet, disturb, flurry, fluster, irritate, make a scene, make waves, muddle, needle, perplex, pester, ruffle, stir up, trouble, vex, worry


Antonyms: calm, please, soothe


جملات نمونه

1. Her sudden appearance did not seem to perturb him in the least.
[ترجمه ترگمان]ظاهرش به نظر نمی رسید که او را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]ظاهرا ناگهان ظاهرا او را دست کم نگرفت

2. My unexpected arrival didn't perturb him in the least.
[ترجمه ترگمان]ورود غیر منتظره من او را مضطرب نکرد
[ترجمه گوگل]ورود غیرمنتظره من او را کم کم نگرانی نکرد

3. The process didn't perturb him for the simple reason that it didn't repel Willie.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند او را به خاطر دلیل ساده ای که ویلی را از بین نبرده بود حس نمی کرد
[ترجمه گوگل]این روند او را به دلیل ساده ای که ویلی را نفی نمی کرد، تحمل نمی کرد

4. Stellar passings can perturb the orbits of comets.
[ترجمه ترگمان]Stellar passings می توانند مدار ستاره های دنباله دار را آشفته کنند
[ترجمه گوگل]پاساژ ستارگان می تواند مدارهای دنباله دار را تحریک کند

5. Very few events are able to perturb an increasingly globalised world.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای بسیار اندکی می توانند موجب ایجاد مزاحمت فزاینده در جهان شوند
[ترجمه گوگل]چندین رویداد قادر به تحریک جهان جهانی به طور فزاینده جهانی است

6. Yet perturb critics say he feel failed to do his part to provide prevent the creasescrisis.
[ترجمه ترگمان]با این حال، منتقدان می گویند که او احساس شکست در ایفای نقش خود برای جلوگیری از the را ندارد
[ترجمه گوگل]با این حال، منتقدان مبهم می گویند که او احساس می کند که بخاطر جلوگیری از بحران چروک هایش، از انجامش خسته شده است

7. "Magma bodies perturb the gravity field, they change the state of stress in the rocks around them and they can change the system just by their presence," Ebinger told Discovery News.
[ترجمه ترگمان]Ebinger به دیسکاوری نیوز گفت: \" اجساد Magma در میدان جاذبه اختلال ایجاد می کنند، وضعیت استرس را در سنگ های اطراف خود تغییر می دهند و آن ها می توانند سیستم را فقط با حضور خود تغییر دهند \"
[ترجمه گوگل]Ebinger به Discovery News گفت: 'بدن بدن ماگما، میدان گرانشی را تحریک می کند، وضعیت استرس را در سنگ های اطراف آنها تغییر می دهد و می توانند سیستم را فقط با حضور خود تغییر دهند '

8. And these greenhouse gases perturb the radiation balance of climate.
[ترجمه ترگمان]و این گازهای گلخانه ای، تعادل تشعشع آب و هوا را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه گوگل]و این گازهای گلخانه ای تابش تابش آب و هوایی را تحریک می کند

9. They could perturb the system slightly to see how it changed.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند این سیستم را آشفته کنند تا ببینند چگونه تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]آنها می توانند کمی سیستم را تحریک کنند تا ببینند که چگونه تغییر کرد

10. They perturb good social order with their lie and propaganda.
[ترجمه ترگمان]آن ها نظم اجتماعی خوبی را با دروغ و تبلیغات خود حس می کنند
[ترجمه گوگل]آنها نظم اجتماعی خوبی را با دروغ و تبلیغ خود تحریک می کنند

11. Venus, Earth, and other planets also perturb Mercury's motion.
[ترجمه ترگمان]زهره، زمین و دیگر سیاره ها نیز موجب perturb حرکت عطارد می شوند
[ترجمه گوگل]ونوس، زمین و دیگر سیارات نیز حرکت جیوه را تحریک می کند

12. The methodology is operationalized in a macro which calls a separate program to perturb the input data without changing the topology.
[ترجمه ترگمان]این روش در یک ماکرو عملیاتی شده است که یک برنامه جداگانه را فراخوانی می کند تا داده های ورودی را آشفته کند بدون تغییر توپولوژی
[ترجمه گوگل]این روش در یک ماکرو عملیاتی شده است که یک برنامه جداگانه را برای تغییر داده های ورودی بدون تغییر توپولوژی فراخوانی می کند

13. He had a reputation for being a bit slow-witted but it didn't perturb him in the least.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر این که کمی کودن بود، شهرت داشت
[ترجمه گوگل]او تا به حال شهرت را برای کمی آهسته است، اما او را در حداقل نگرانی نیست

14. The scheme has biggish innovations on power amplification, automatism rearrange, perturb resisting, signal attenuation preventing, real time video frequency signal surveillance etc.
[ترجمه ترگمان]این طرح منجر به innovations جدید در تقویت توان، بازآرایی automatism، perturb مقاومت، مقابله با افت سیگنال، کنترل سیگنال فرکانس واقعی، نظارت سیگنال فرکانس واقعی و غیره دارد
[ترجمه گوگل]این طرح دارای نوآوری های بزرگ در زمینه تقویت قدرت، تنظیم مجدد اتوماتیک، مقاومت در برابر تحریم، جلوگیری از تضعیف سیگنال، نظارت سیگنال فرکانس زمان واقعی و غیره است

That news greatly perturbed me.

آن خبر مرا سخت پریشان کرد.


They are perturbing social order with their lies and negative propaganda.

با دروغ‌ها و تبلیغات منفی خود نظم اجتماعی را به هم می‌زنند.


hydrogen atoms which are perturbed by a passing ion

اتم‌های هیدروژن که توسط یک یون گذرنده که از مسیر اصلی خود منحرف شده‌اند


پیشنهاد کاربران

مختل

نگران شدن. آشفته شدن
that news greatly perturbed me


کلمات دیگر: