کلمه جو
صفحه اصلی

floppy


معنی : سست، شل، نرم، مسخره وار
معانی دیگر : شل و ول، آویزان، آویخته، کم جان، بی رمق، بی حال، زپرتی

انگلیسی به فارسی

نرم، مسخره‌وار، سست، فلاپی دیسک


فلاپی، سست، شل، نرم، مسخره وار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: floppier, floppiest
• : تعریف: loosely hanging or flapping; softy flexible.
متضاد: erect

- He loved the dog's floppy ears.
[ترجمه ترگمان] گوش های نرم سگ را دوست داشت
[ترجمه گوگل] او دوست داشتگان فلاپی سگ را دوست دارد
- The child hugged her floppy rag doll.
[ترجمه ترگمان] بچه عروسک کهنه خود را بغل کرد
[ترجمه گوگل] کودک، عروسک انحصاری فلاپی خود را محکم کرد
اسم ( noun )
حالات: floppies
مشتقات: floppily (adv.), floppiness (n.)
• : تعریف: in computers, a flexible plastic disk having a magnetic surface used to store data; floppy disk.

- I put the data on a floppy.
[ترجمه ترگمان] من داده ها را در یک دیسک نرم قرار دادم
[ترجمه گوگل] داده ها را روی فلاپی قرار داده ام

• flexible; not hard (about a computer disk); slack, loose
something that is floppy is loose and flexible rather than stiff, and tends to hang downwards.
a floppy is a floppy disk.

مترادف و متضاد

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

شل (صفت)
ramshackle, loose, slack, baggy, sleazy, limp, floppy, lax, lame, loppy, knock-kneed, solute

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

مسخره وار (صفت)
floppy

limp


Synonyms: drooping, droopy, flabby, flaccid, loose, pendulous, relaxed, sagging, saggy, slack


Antonyms: erect, stiff


جملات نمونه

1. I can boot up from a floppy disk, but that's all.
[ترجمه ترگمان]من می توانم از فلاپی دیسک راه انداز سر در بیاورم، اما همین
[ترجمه گوگل]من می توانم از یک فلاپی دیسک بوت کنم، اما همه اینهاست

2. This material's too floppy for a jacket.
[ترجمه ترگمان]این پارچه برای یک ژاکت خیلی نرم است
[ترجمه گوگل]این مواد بیش از حد فلاپی برای یک ژاکت است

3. He's got floppy blond hair that's always falling in his eyes.
[ترجمه ترگمان]موهای بلوند floppy دارد که همیشه در چشمانش فرو می رود
[ترجمه گوگل]او فلاپی موهای بور است که همیشه در چشمانش افتاده است

4. Please format this floppy disc.
[ترجمه ترگمان]لطفا این دیسک نرم را قالب بندی کنید
[ترجمه گوگل]لطفا این دیسک فلاپی را فرمت کنید

5. Data can be copied from the computer onto floppy disks.
[ترجمه ترگمان]داده ها می توانند از کامپیوتر روی دیسک نرم کپی شوند
[ترجمه گوگل]داده ها را می توان از کامپیوتر به دیسک های فلاپی کپی کرد

6. Transfer the files onto floppy disk.
[ترجمه ترگمان]انتقال پرونده ها به دیسک نرم
[ترجمه گوگل]فایل ها را روی فلاپی دیسک انتقال دهید

7. She was wearing a big floppy hat.
[ترجمه ترگمان]کلاه floppy بلند پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او یک کلاه فلاپی بزرگ داشت

8. Standard letters can be stored on floppy discs.
[ترجمه ترگمان]حروف استاندارد می توانند روی دیسک های نرم ذخیره شوند
[ترجمه گوگل]نامه های استاندارد می تواند بر روی دیسک های فلاپی ذخیره شود

9. Bloodhounds have drooping eyes and floppy ears.
[ترجمه ترگمان]bloodhounds چشم و گوش های آویزان دارند
[ترجمه گوگل]Bloodhounds دارای چشم های خراشیده و گوش های فلاپی

10. How much data can you store on a floppy disk?
[ترجمه ترگمان]شما چقدر می توانید روی یک دیسک نرم ذخیره کنید؟
[ترجمه گوگل]چقدر داده ها را می توان بر روی فلاپی دیسک ذخیره کرد؟

11. Back all your files up onto floppy disks.
[ترجمه ترگمان]همه فایل های خود را بر روی دیسک نرم باز کنید
[ترجمه گوگل]تمام فایل های خود را روی فلاپی دیسک بگذارید

12. A floppy hat screened her face.
[ترجمه ترگمان]یک کلاه شل و شل، صورتش را پوشانده بود
[ترجمه گوگل]کلاه فلاپی چهره اش را باز کرد

13. The cartridge is essentially a hybrid of a floppy disk and a hard disk.
[ترجمه ترگمان]کارتریج اساسا ترکیبی از دیسک نرم و هارد دیسک است
[ترجمه گوگل]کارتریج اساسا ترکیبی از فلاپی دیسک و یک دیسک سخت است

14. Standard letters can be stored on floppy discs.
[ترجمه ترگمان]حروف استاندارد می توانند روی دیسک های نرم ذخیره شوند
[ترجمه گوگل]نامه های استاندارد می تواند بر روی دیسک های فلاپی ذخیره شود

15. The floppy fringes and pouting lips of the respective lead singers are another story entirely.
[ترجمه ترگمان]حاشیه نرم و لب های آویخته از خوانندگان اصلی مربوطه، داستان دیگری هستند
[ترجمه گوگل]حاشیه های فلاپی و لب های پر از خواننده های اصلی مربوطه داستان دیگری به طور کامل هستند

پیشنهاد کاربران

در مورد مو: کم پشت


کلمات دیگر: