معنی : برتری یافتن بر، مهارت کامل پیدا کردن در معانی دیگر : چیره شدن، بر فرازیدن، مغلوب کردن، مقهور کردن، تحت انقیاد در آوردن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: overmasters, overmastering, overmasteredمشتقات: overmasteringly (adv.)• : تعریف: to overcome or subdue; become master over.• مشابه: overpower