کلمه جو
صفحه اصلی

liver


معنی : کبد، جگر، جگر سیاه، زندگی کننده
معانی دیگر : (قصابی) جگر، (کالبد شناسی) کبد، (رنگ) جگری، قرمز جگری، کسی که به طرز بخصوصی زندگی می کند، مر­ کبد، ناخوشی جگر

انگلیسی به فارسی

جگر، کبد، جگر سیاه، مرض کبد، ناخوشی جگر، زندگی کننده


کبد، جگر، جگر سیاه، زندگی کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large reddish brown organ in vertebrates that secretes bile and cleanses the blood and is located in the abdominal cavity.

(2) تعریف: such an organ when taken from certain animals, such as pigs or calves, and used as food.

(3) تعریف: any of various similar organs in invertebrate animals.
اسم ( noun )
(1) تعریف: someone who lives in a particular, specified manner.

- a wild liver
[ترجمه ترگمان] یک کبد وحشی
[ترجمه گوگل] یک کبد وحشی

(2) تعریف: someone who dwells or resides; inhabitant.
صفت ( adjective )
• : تعریف: comparative of live

• glandular organ of vertebrate animals which secretes bile and purifies the venous blood; brown-red shade; one who is alive, one who lives; dweller
your liver is a large organ in your body which cleans your blood.
liver is the liver of some animals, which is cooked and eaten.

مترادف و متضاد

کبد (اسم)
liver

جگر (اسم)
liver

جگر سیاه (اسم)
liver

زندگی کننده (اسم)
liver

جملات نمونه

1. liver contains lots of iron
جگر مقدار زیادی آهن دارد.

2. liver fissures
شیارهای کبد

3. fried liver
جگر سرخ کرده

4. a clean liver
آدمی که تمیز زندگی می کند

5. a sluggish liver
کبد تنبل

6. kidney and liver kebab
کباب قلوه و جگر

7. palpation of the liver
لمس کردن کبد

8. they did a scan of my liver
کبد مرا لایه نگاری کردند.

9. to palpate a patient for signs of liver inflammation
برای بررسی نشانه های آماس کبد (سینه ی بیمار را) لمس کردن

10. Alcohol may cause damage to your liver.
[ترجمه ترگمان]الکل ممکنه باعث آسیب به کبد بشه
[ترجمه گوگل]الکل ممکن است باعث آسیب کبد شما شود

11. The drug can cause inflammation of the liver.
[ترجمه ترگمان]مواد میتونه باعث التهاب کبد بشه
[ترجمه گوگل]این دارو می تواند باعث التهاب کبد شود

12. Contraindications for this drug include liver or kidney impairment.
[ترجمه ترگمان]contraindications برای این دارو نقص کبد یا کبد را شامل می شود
[ترجمه گوگل]این داروها شامل اختلال در کبد و کلیه هستند

13. This is a delicious dish — liver and onions.
[ترجمه ترگمان] این یه غذای خوش مزه و onions
[ترجمه گوگل]این یک ظرف خوشمزه است - کبد و پیاز

14. She got a rare liver disease when she was only twenty.
[ترجمه ترگمان]اون یه بیماری نادر کبد داشت که فقط بیست سالش بود
[ترجمه گوگل]وقتی او تنها بیست و یک بیماری کبدی نادر داشت،

15. It started off as cancer of the liver but it spread to other areas of the body.
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان سرطان کبد شروع شد اما به قسمت های دیگر بدن سرایت کرد
[ترجمه گوگل]آن را به عنوان سرطان کبد آغاز کرد اما آن را به مناطق دیگر بدن گسترش داد

16. He has a weak liver.
[ترجمه ترگمان] اون یه کبد ضعیف داره
[ترجمه گوگل]او دارای کبد ضعیف است

17. The liver is then braised in olive oil.
[ترجمه gk] کبد میتونه به وسیله روغن زیتون بهبود پیدا کند
[ترجمه ترگمان]سپس کبد در روغن زیتون braised می شود
[ترجمه گوگل]سپس کبد در روغن زیتون رشد می کند

18. His liver was ruptured when a brick wall collapsed on him.
[ترجمه ترگمان]وقتی یه دیوار آجری روی اون افتاد، کبدش از هم جدا شد
[ترجمه گوگل]وقتی یک دیوار آجری بر روی او فرو ریخت، کبد او شکسته شد

fried liver

جگر‌ سرخ‌کرده


do you like chicken liver?

جگر مرغ دوست داری؟


A clean liver.

آدمی که تمیز زندگی می‌کند.


پیشنهاد کاربران

جگر سیاه ( کبد )

شهروند

کبد

The organ in your body that cleans your blood and produce bile

organ in your body that cleans your blood and produce bile


کلمات دیگر: