1. to get in a fluster
هاژ شدن،سرگشته شدن
2. She was a very calm person. Nothing could fluster her.
[ترجمه ترگمان] اون آدم خیلی آرومی بود هیچ چیز نمی توانست مانعش شود
[ترجمه گوگل]او یک فرد بسیار آرام بود هیچ چیز نمی تواند او را فریب دهد
3. Don't fluster me or I'll never be ready.
[ترجمه بابک احمدی] من را دستپاچه نکن وگرنه اصلا آماده نخواهم شد
[ترجمه ترگمان]نگران من نباش، وگرنه هیچ وقت حاضر نخواهم شد
[ترجمه گوگل]من را فریب نده یا من هرگز آماده نخواهم شد
4. Don't fluster me, or I'll never be ready on time.
[ترجمه ترگمان]نگران من نباش، وگرنه هیچ وقت حاضر نیستم
[ترجمه گوگل]من را فریب ندهید، یا من هرگز در زمان آماده نیستم
5. But enough influential parishioners were angry to fluster the Parish Council and jeopardize the existence of the groups.
[ترجمه ترگمان]ولی اهالی محل به قدر کافی خشمگین بودند که شورای کشیش ها را به خطر انداختند و وجود این گروه ها را به خطر انداختند
[ترجمه گوگل]اما به اندازه کافی از طرفداران تأثیرگذار عصبانی شدم تا شورای صلح را فریب دهد و وجود گروه ها را به خطر بیاندازد
6. The zone blitz can fluster an offense because it looks nothing like a conventional blitz.
[ترجمه ترگمان]حمله منطقه می تواند یک جرم محسوب شود، چرا که هیچ چیزی شبیه به یک حمله معمولی نیست
[ترجمه گوگل]Blitz Zone می تواند جریمه ای را تحمل کند زیرا چیزی شبیه یک Blitz معمولی نیست
7. But the fluster and the harassment were largely wasted, because Josie didn't return at all.
[ترجمه ترگمان]اما نگرانی و آزار بیش از حد به هدر رفته بود، چون جوزی به هیچ وجه برنگشت
[ترجمه گوگل]اما فلاور و آزار و اذیت شدیدا از بین رفته بود، زیرا جسی هیچوقت برگشت نکرد
8. Accept the fluster of lost door keys, the hour badly spent.
[ترجمه ترگمان]قبول کردن کلید در گم شدن کلید در، ساعتی که بد به هدر رفت
[ترجمه گوگل]فریاد کشیدن کلید های از دست رفته را بپذیرید، ساعت به شدت خرج می شود
9. The young man is always in a fluster and does not seem to be very dependable.
[ترجمه ترگمان]این مرد جوان همیشه در a است و به نظر نمی رسد که قابل اعتماد باشد
[ترجمه گوگل]مرد جوان همیشه در یک فریب است و به نظر نمی رسد بسیار قابل اعتماد است
10. In moment of fluster, instead of calling her parents, she dialed the new boy's phone.
[ترجمه ترگمان]او به جای اینکه با من تماس بگیرد، به جای اینکه به پدر و مادرش زنگ بزند، تلفن پسر جدید را گرفت
[ترجمه گوگل]در لحظات فلاور، به جای تماس با والدین او، او تلفن تلفن پسر جدید را انتخاب کرد
11. I got in an awful fluster at some traffic lights, so I failed my driving test.
[ترجمه ترگمان]من با عصبانیت تو یه سری چراغ های راهنمایی رانندگی کردم واسه همین من تست رانندگی رو رد کردم
[ترجمه گوگل]من در برخی از ترافیک افتضاح در برخی از چراغ های ترافیکی، بنابراین من تست رانندگی من شکست خورده است
12. To make agitated or nervous, fluster.
[ترجمه ترگمان]عصبی یا عصبی
[ترجمه گوگل]برای تحریک یا عصبی، فلاور
13. His this ability discovers, entered between personal fluster oneself so female lavatory.
[ترجمه ترگمان]این توانایی او در می یابد که بین فردی که خود به دستشویی زنانه است، وارد می شود
[ترجمه گوگل]او این توانایی را کشف می کند، وارد بین بینهایت شخصی خود را به طوری که توالت زنانه