کلمه جو
صفحه اصلی

personate


معنی : گلوبسته، تقلید کردن از، خود را بجای دیگری قلمداد کردن، وانمود کردن، دارای شخصیت کردن
معانی دیگر : (نمایش) در نقش کسی ظاهر شدن، نقش داشتن، (رل یا نقشی را) بازی کردن، ایفا کردن، خود را به جای دیگری جا زدن، جعل شخصیت کردن (impersonate هم می گویند)، تقلید درآوردن، تقلید کردن، رجوع شود به: personalize، جازده، در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن

انگلیسی به فارسی

جازده، در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن، خود رابجای دیگری قلمداد کردن، دارای شخصیت کردن، وانمودکردن، تقلید کردن از، گلوبسته


شخصیت، دارای شخصیت کردن، وانمود کردن، تقلید کردن از، خود را بجای دیگری قلمداد کردن، گلوبسته


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: personates, personating, personated
مشتقات: personative (adj.), personation (n.), personator (n.)
(1) تعریف: to act or portray (a character in a play or masquerade).
مشابه: play

(2) تعریف: to endow with personal qualities; personify.

(3) تعریف: to impersonate, esp. with the intent to deceive.
صفت ( adjective )
مشتقات: personately (adv.)
(1) تعریف: in biology, having masklike markings.

(2) تعریف: in botany, having a two-lipped corolla with the throat nearly closed by the lower lip.

• play a role, represent; imitate, impersonate; personify, invest with personality

مترادف و متضاد

گلوبسته (صفت)
personate

تقلید کردن از (فعل)
personate

خود را بجای دیگری قلمداد کردن (فعل)
personate

وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

دارای شخصیت کردن (فعل)
personalize, personate, personify

جملات نمونه

1. to personate a police officer
خود را به عنوان افسر پلیس جا زدن

2. I do not personate the stage-play emperor to entrap applause.
[ترجمه ترگمان]من صحنه تئاتر را با کف زدن به کف زدن به دست آوردم
[ترجمه گوگل]من شخصیت امپراتور مرحله بازی را نمی فهمم

3. West Aanchal rapture (Anand personate) is oprah shanna uncle"s daughter, is a vivacious and very independent girl, most of the time spent abroad. "
[ترجمه ترگمان]شور Aanchal غربی (Anand personate)دختر عموی shanna است که اغلب اوقات در خارج از کشور به سر می برد \"
[ترجمه گوگل]تجسس غرب عنچال (آناند شخصیت) دختر عموپورا شانا است، یک دختر پر جنب و جوش و بسیار مستقل است، بیشتر وقتها در خارج از کشور صرف می شود '

4. Ben Sullivan (by Keith Callum Rennie personate) is a tough, intelligent ramseys detective, but have split personality.
[ترجمه ترگمان]بن سالیوان (توسط کیت Callum Rennie personate)یک کارآگاه باهوش و باهوش است، اما شخصیت را از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]بن سولیوان (توسط کیت Callum Rennie Personate) یک کارآگاه رومیزی سخت و هوشمند است اما دارای شخصیت تقسیم شده است

5. I do not personate the stage - play emperor entrap applause.
[ترجمه ترگمان]من صحنه تئاتر را به خاطر ندارم - - - - > - - > - - > - - > - - > - < Number > ۱ < \/ Number > - - > - < Number
[ترجمه گوگل]صحنه را شخصیت نمی کنم - بازی امپراتور را تشویق می کند

6. In communications based on SSL, in order to prevent others personate, require both sides authenticate each other.
[ترجمه ترگمان]در ارتباطات مبتنی بر SSL به منظور جلوگیری از personate دیگر، هر دو طرف نیاز به تایید هویت یکدیگر دارند
[ترجمه گوگل]در ارتباطات مبتنی بر SSL، به منظور جلوگیری از شخصیت دیگران، نیاز به هر دو طرف برای تأیید اعتبار یکدیگر

7. It can guarantee the confidentiality and authenticity when the message is transmitted and prevent certificate authority to personate the user.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که پیام انتقال داده شود و از مرجع صدور گواهی نامه برای personate کاربر جلوگیری شود، می تواند محرمانه بودن و صحت آن را تضمین نماید
[ترجمه گوگل]این می تواند محرمانه بودن و حصول اطمینان را هنگام ارسال پیام و جلوگیری از مجوز گواهینامه برای شخصیت کاربر تضمین کند

8. Tea table, resemble an elf same, in the beautification of the bedroom personate is worn indispensable costar part.
[ترجمه ترگمان]میز چای، مانند یک جن خانگی به یک جن خانگی شبیه است، در قشنگی نقش personate نقش indispensable
[ترجمه گوگل]میز چای، شبیه یک elf همان، در لوازم آرایش از اتاق خواب personat بخشی ضروری ضروری فرسوده است

9. MAKAP protocolagreement protocol . An attack that makes the adversary to personate the receiver successfully is proposed.
[ترجمه ترگمان]پروتکل protocolagreement protocolagreement حمله ای که رقیب را وادار می کند تا گیرنده با موفقیت به گیرنده برسد، پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]پروتکل موافقت نامه پروتکل MAKAP حمله ای که باعث می شود تا دشمن با موفقیت گیرنده را بشناسد پیشنهاد شده است

10. Zhou Xun joined the song and dance that performs Chen Kexin is old 2004 " if love ", be in piece in the female star Sun Na that personate exchanges a part with the body.
[ترجمه ترگمان]ژو شون به آواز و رقص پیوست که \"چن Kexin\" را در سال ۲۰۰۴ اجرا می کند \"اگر دوست داشته باشد\"، در ستاره زن \"Sun Na\" باشد که personate بخشی از آن را با بدن مبادله می کند
[ترجمه گوگل]ژو سون به ترانه و رقص هایی که Chen Kexin را اجرا می کند، در سال 2004 'اگر عاشق' ساخته شده باشد، در قطعه ای از ستاره زن خورشید خورشید قرار دارد که شخصیت آن را بخشی از بدن می گذارد

11. However, the weakness of these systems gives illegal users the chance to personate the legal user to login system, consequently cause the legal user lose their interest.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ضعف این سیستم ها به کاربران غیر قانونی فرصت می دهد تا کاربر قانونی را به سیستم ورود به سیستم تبدیل کند، در نتیجه باعث می شود که کاربر قانونی علاقه خود را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]با این حال، ضعف این سیستم ها کاربران غیر قانونی را فرصتی برای شخصی شدن کاربر قانونی برای ورود به سیستم می دهد، در نتیجه باعث می شود کاربر قانونی علاقه خود را از دست بدهد

He personated the emperor.

او نقش امپراطور را بازی کرد.


to personate a police officer

خود را به‌عنوان افسر پلیس جا‌زدن



کلمات دیگر: