کلمه جو
صفحه اصلی

perfectible


معنی : کمال پذیر
معانی دیگر : کامل کردنی، کامل شدنی، تکامل پذیر، فربود پذیر

انگلیسی به فارسی

کمال پذیر


کامل می شود، کمال پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: perfectibility (n.)
• : تعریف: able to become or be made perfect.

• able to be improved; able to be refined; able to be made perfect

مترادف و متضاد

کمال پذیر (صفت)
perfectible

جملات نمونه

1. It's the realisation that they are not perfectible which weighs on all these Emersonians.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت است که آن ها perfectible نیستند که روی همه این Emersonians سنگینی می کند
[ترجمه گوگل]این واقعیت است که آنها کامل نیست که بر تمام این Emersonians وزن است

2. Now we know science is not perfectible we do not have to fight so hard to retain a conceptual space for that which cannot be done by logic and mathematics.
[ترجمه ترگمان]اکنون ما می دانیم که علم perfectible نیست و نیازی نیست که برای حفظ فضای مفهومی که نمی تواند توسط منطق و ریاضی انجام شود سخت مبارزه کنیم
[ترجمه گوگل]حالا ما می دانیم که علم کامل نیست، ما نمی توانیم به سختی مبارزه کنیم تا یک فضای مفهومی را برای آن حفظ کنیم که نمی توان با منطق و ریاضی انجام داد

3. It also explains principles, frame work roles and perfectible steps int he establishment of the system.
[ترجمه ترگمان]همچنین اصول، نقش های کاری چارچوب و مراحل perfectible در مورد ایجاد سیستم را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]این همچنین اصول، نقش کار فریم و مراحل کامل را در ایجاد نظام سیستم توضیح می دهد

4. Man is perfectible, or in other words, susceptible of perpetual improvement.
[ترجمه ترگمان]انسان perfectible است، یا به عبارت دیگر، مستعد پیشرفت ابدی است
[ترجمه گوگل]انسان کامل است، یا به عبارت دیگر، مستعد پیشرفت دائمی است

5. Not one is not perfect, but perfectible.
[ترجمه ترگمان] هیچ کس کامل نیست، ولی perfectible
[ترجمه گوگل]هیچ کس کامل نیست، اما کامل است

6. It suggests that people are, if not perfectible, at least morally malleable in positive ways.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که مردم، اگر نه perfectible، دست کم از لحاظ اخلاقی با روش های مثبت malleable
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که مردم، اگر ناقص باشند، حداقل به لحاظ مثبت از لحاظ اخلاقی قابل پختن هستند

7. Circulating perfectible search mode and fault chain figure expression method of tree structure are first used to analyze power grid cascading failures.
[ترجمه ترگمان]روش جستجوی Circulating perfectible و روش بیان شکل زنجیره خطا ابتدا برای تحلیل خرابی های متوالی شبکه قدرت مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]برای تجزیه و تحلیل شکست های آبشاری شبکه های برق، روش جستجوی سریع کامل و روش بیان ساختار درختی گسل، برای اولین بار مورد استفاده قرار می گیرد

8. The results show the algorithm is perfectible, which can solve nonlinear multi-objective optimization question with constraints effectively.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که الگوریتم perfectible است، که می تواند مساله بهینه سازی چند هدفه غیر خطی را با محدودیت به طور موثر حل کند
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که الگوریتم کامل است، که می تواند به طور مساوی با مسائل بهینه سازی چند لایه غیر لایه با محدودیت ها حل کند

9. If the picture is diversified perfectible effect when it appear, such as the mosaic or window shade, then your program look very agility and your program is all the more specialization.
[ترجمه ترگمان]اگر این تصویر متنوع و متنوع باشد، مانند موزاییک یا سایه پنجره، برنامه شما بسیار سریع به نظر می رسد و برنامه شما به طور کلی تخصص بیشتری دارد
[ترجمه گوگل]اگر تصویر زمانی که ظاهر می شود اثر متنوع است، مانند موزائیک یا سایه پنجره، برنامه شما بسیار چابک است و برنامه شما بیشتر تخصص است

10. Develops the blasting damage theoretical model and make it more perfectible.
[ترجمه ترگمان]خسارت انفجار را به مدل نظری وارد کنید و آن را more کنید
[ترجمه گوگل]مدل تئوری آسیب انفجاری را توسعه می دهد و آن را کامل تر می کند

11. Establishment of objective system on the life-cycle construction project extends the connotation, time span and representation of construction project, and makes it more comprehensive and perfectible.
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک سیستم هدف در پروژه ساخت وساز چرخه زندگی، مفهوم، زمان و نمایش پروژه ساخت وساز را بسط داده و آن را جامع تر و perfectible می سازد
[ترجمه گوگل]ایجاد یک سیستم عینی در پروژه ساخت و ساز عمر، کانونیت، زمان بندی و نمایش پروژه ساخت و ساز را گسترش می دهد و باعث می شود آن جامع تر و کامل تر شود


کلمات دیگر: