معنی : گوش ماهی، لبه تزئینی به لباس، گوشت بریان خوک
معانی دیگر : scallop گوش ماهی، پختن، دوختن
escallop
معنی : گوش ماهی، لبه تزئینی به لباس، گوشت بریان خوک
معانی دیگر : scallop گوش ماهی، پختن، دوختن
انگلیسی به فارسی
( scallop ) گوش ماهی، پختن، دوختن، لبه تزئینی به لباس
اسکالپ، گوش ماهی، لبه تزئینی به لباس، گوشت بریان خوک
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: escallops, escalloping, escalloped
حالات: escallops, escalloping, escalloped
• : تعریف: to bake (cut or sliced food) in sauce, often with a breadcrumb topping, and sometimes in scallop shells.
اسم ( noun )
• : تعریف: a scallop.
• variety of bivalve shellfish with a fluted shell; one of a series of curved projections forming a border; furrowed or fluted pattern
bake pieces of food in a liquid (often with a bread crumb topping)
bake pieces of food in a liquid (often with a bread crumb topping)
مترادف و متضاد
گوش ماهی (اسم)
scallop, escallop
لبه تزئینی به لباس (اسم)
escallop
گوشت بریان خوک (اسم)
escallop
کلمات دیگر: