کلمه جو
صفحه اصلی

remarriage


معنی : ازدواج مجدد، تجدید فراش
معانی دیگر : ازدواج مجدد، تجدید فراش

انگلیسی به فارسی

ازدواج مجدد، تجدید فراش


مجدد ازدواج، ازدواج مجدد، تجدید فراش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of marriage.

• repeated marriage, marriage made after being divorced or widowed; act of marrying again
remarriage is the act of remarrying.

مترادف و متضاد

ازدواج مجدد (اسم)
remarriage

تجدید فراش (اسم)
remarriage

جملات نمونه

1. He has a liberal attitude to divorce and remarriage.
[ترجمه ترگمان]او گرایش لیبرال به طلاق و ازدواج مجدد دارد
[ترجمه گوگل]او در مورد طلاق و عقد ازدواج لیبرال است

2. The Church's canon law forbids remarriage of divorced persons.
[ترجمه ترگمان]قانون کلیسایی کلیسا ازدواج مجدد افراد مطلقه را ممنوع می کند
[ترجمه گوگل]قانون قاچاق کلیسا مجددا از طلاق گرفته مجازات می کند

3. The question of divorce and remarriage in church remains highly contentious.
[ترجمه ترگمان]سوال طلاق و ازدواج مجدد در کلیسا بسیار بحث برانگیز است
[ترجمه گوگل]سوال طلاق و ازدواج مجدد در کلیسا بسیار متضاد است

4. Remarriage would revoke all previous wills.
[ترجمه ترگمان]remarriage تمام وصیت نامه قبلی را لغو خواهد کرد
[ترجمه گوگل]عقب نشینی تمام اراده های قبلی را لغو می کند

5. His remarriage was remarked upon by all his friends.
[ترجمه ترگمان]ازدواج مجدد او با همه دوستانش صورت گرفته بود
[ترجمه گوگل]بازخوانی او توسط همه دوستانش اعلام شد

6. The breakdown of his marriage to Anna and remarriage to Wendi Deng were not done easily or with a light heart.
[ترجمه ترگمان]تفکیک ازدواج وی با آنا و ازدواج مجدد با وندی دنگ به آسانی و با قلبی روشن انجام نشد
[ترجمه گوگل]فروپاشی ازدواج او با آنا و مجددا به Wendi Deng به آسانی یا با قلب نور انجام نشد

7. The Church considers marriage an indissoluble union; remarriage without the benefit of an annulment is understood to be adultery.
[ترجمه ترگمان]کلیسا ازدواج را یک پیوند ناگسستنی می داند، ازدواج مجدد بدون فسخ پیمان زناشویی، به عنوان زنا شناخته می شود
[ترجمه گوگل]کلیسا ازدواج یک اتحادیه غیر قابل حل است مجازات بدون مزایای لغو به معنای زناست

8. Some grandparents were acquired through adoption, or through remarriage following family break-up.
[ترجمه ترگمان]برخی از پدربزرگ و مادربزرگ از طریق پذیرش یا از طریق ازدواج مجدد پس از فروپاشی خانواده به دست آورده شدند
[ترجمه گوگل]بعضی از پدربزرگ و مادربزرگها از طریق تصویب یا ازدواج مجدد پس از جداسازی خانواده به دست آمدند

9. And the whole idea of remarriage and disowning Nigel was the sort of novelette situation that would appeal to Jacqui.
[ترجمه ترگمان]و کل ایده ازدواج مجدد و disowning نی از آن نوع شرایطی بود که به Jacqui متوسل می شد
[ترجمه گوگل]و کل ایده مجدد ازدواج و ازدواج نایجل، نوعی از داستان نویسی بود که به ژاکوی تجاوز می کرد

10. A forum with four pastors on divorce and remarriage in Leadership Journal illustrates this principle well.
[ترجمه ترگمان]یک گردهمایی با چهار روحانی در مورد طلاق و ازدواج مجدد در مجله مدیریت این اصل را به خوبی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یک انجمن با چهار کشیش در مورد طلاق و مجدد در مجله Leadership این اصل را خوب نشان می دهد

11. The question of remarriage and the provision of an heir to the unstable throne was inevitably rearing its head.
[ترجمه ترگمان]مساله ازدواج مجدد و تامین وارث تاج و تخت ناپایدار به طور اجتناب ناپذیری بر سر آن استوار بود
[ترجمه گوگل]سوال مجدد ازدواج و ارائه یک وارث به تخت ناپایدار، ناگهان سران خود را پرورش داد

12. Remarriage husband and wife is childless, can regenerate second birth?
[ترجمه ترگمان]زن و شوهر remarriage بدون فرزند است، آیا می تواند تولد دوم خود را دوباره تولید کند؟
[ترجمه گوگل]ازدواج شوهر و زن بدون فرزند است، می تواند تولد دوم را بازسازی کند؟

13. Mr. Hollett's two preteen daughters resisted the remarriage at first.
[ترجمه ترگمان]دو دختر از قبل از قبل از ازدواج مجدد با ازدواج مجدد خودداری کردند
[ترجمه گوگل]دو دختر قبل از ازدواج دختر آقای هولت در ابتدا با مجرد بودن مخالفت کردند

14. Women's rights with regard to divorce and remarriage are also duly guaranteed.
[ترجمه ترگمان]حقوق زنان در رابطه با طلاق و ازدواج مجدد نیز تضمین شده است
[ترجمه گوگل]حقوق زنان در مورد طلاق و ازدواج مجدد نیز به طور کامل تضمین شده است

15. For that I refer you to Divorce & Remarriage: A Position Paper.
[ترجمه ترگمان]برای آن من شما را به طلاق & remarriage ارجاع می دهم: مقاله موقعیت
[ترجمه گوگل]برای این منظور شما را به مقاله مربوط به عقد طلاق مراجعه می کنم


کلمات دیگر: