کلمه جو
صفحه اصلی

metonym


معنی : کنایه، مجاز مرسل
معانی دیگر : (بدیع) دگر نام (رجوع شود به: metonyny)، بدیع لغت وکلمه ای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود

انگلیسی به فارسی

(بدیع) لغت و کلمه ای که بصورت کنایه یا مجاز بکار می‌رود، کنایه، مجاز مرسل


متون، کنایه، مجاز مرسل


انگلیسی به انگلیسی

• word or concept that represents another word or concept to which it is related but does not specifically denote (rhetoric)

مترادف و متضاد

کنایه (اسم)
allegory, allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibble, jest, squib, dig, lampoon, metonym

مجاز مرسل (اسم)
metonymy, metonym

پیشنهاد کاربران

metonym ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: مجازواژه
تعریف: واژه ای که به سبب وجود نوعی رابطه به جای واژۀ دیگر به کار می رود


کلمات دیگر: