1. Sorry I'm late - I overslept.
[ترجمه حسنا] ببخشید دیر اومدم خواب موندم
[ترجمه ترگمان] ببخشید که دیر کردم خواب موندم
[ترجمه گوگل]متاسفم دیر شده است - من فراموشت کردم
2. She always oversleeps the time she generally gets up on Saturdays.
[ترجمه ترگمان]او همیشه روزه ای شنبه را همیشه از خواب بیدار می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه زمانی که به طور کلی در روز شنبه ها می آید، زمان می برد
3. I shall probably oversleep as I am not used to getting up so early.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد زود از خواب بیدار می شوم
[ترجمه گوگل]من احتمالا به سر می برم چون من به زودیا نیستم
4. I missed the train this morning because I overslept again.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح قطار رو از دست دادم چون خیلی خوابیدم
[ترجمه گوگل]امروز صبح قطارم را از دست دادم، چون دوباره از دست رفتم
5. The inference I've drawn from his lateness is he overslept.
[ترجمه ترگمان]استنباط من از این تاخیر خیلی راحت است
[ترجمه گوگل]استنتاج من از تأخیر او کشیده شده است که او فراموش شده است
6. It really wasn't Chris's day - he overslept and then his car broke down.
[ترجمه ترگمان]زیاد طول نکشید - او خوابش برد و بعد اتومبیلش خراب شد
[ترجمه گوگل]این واقعا روز کریس بود - او فراموش کرد و سپس اتومبیلش خراب شد
7. I overslept and missed the bus.
[ترجمه Holmes] من خواب موندم و اتوبوس رو از دست دادم
[ترجمه ترگمان] خیلی خوابیدم و اتوبوس رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]من فراموش کردم و اتوبوس را از دست دادم
8. I'm afraid I overslept and missed my usual bus.
[ترجمه Holmes] من میترسم که خواب بمونم و اتوبوس همیشگی ام را از دست بدهم
[ترجمه ترگمان]می ترسم که خواب بمانم و اتوبوس my را از دست بدهم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که فرار کنم و اتوبوس معمولیام را از دست دادم
9. I forgot to set my alarm and I overslept.
[ترجمه ترگمان]یادم رفت زنگ بزنم و خواب موندم
[ترجمه گوگل]فراموش کردم زنگ بزنم و فراموشت کنم
10. 'Who overslept this morning?' She quipped.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح خیلی خوابیدی؟ اون \"quipped\" - ه
[ترجمه گوگل]چه کسی امروز صبح فراموشت می کند؟ او quipped
11. I overslept and missed the train.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوابیدم و قطار رو از دست دادم
[ترجمه گوگل]من فراموش کردم و قطار را از دست دادم
12. I overslept and had to go to class on an empty stomach.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوابیدم و مجبور شدم با شکم خالی به کلاس برم
[ترجمه گوگل]من فراموشت کردم و مجبور شدم بر روی معده خالی باشم
13. Yet he ended his days at daily mass, even serving for the priest when the altar boy of the day overslept.
[ترجمه ترگمان]با این همه روز خود را در مراسم قداس به پایان رساند، حتی هنگامی که پسر کشیش روز به خواب رفت، حتی برای کشیش هم خدمت کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، او روزهای خود را در روز جمعه به پایان رساند، حتی زمانی که روز تولد جادوگر در حال فراموشی بود، حتی برای خادمان خدمت می کرد
14. Why are you so late? Did you oversleep again?
[ترجمه ترگمان]چرا دیر کردی؟ دوباره oversleep کردی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما خیلی دیر؟ دوباره خوابیده اید؟