کلمه جو
صفحه اصلی

literacy


معنی : سواد، لفظ، با سوادی، سواد خواندن ونوشتن
معانی دیگر : قدرت خواندن و نوشتن، سوادآموزی، دانش (در زمینه ی ویژه)

انگلیسی به فارسی

سواد، با سوادی، سواد خواندن ونوشتن


سواد آموزی، سواد، با سوادی، لفظ، سواد خواندن ونوشتن


انگلیسی به انگلیسی

• ability to read and write; education; familiarity with a particular subject or field
literacy is the ability to read and write.

اسم ( noun )
• : تعریف: the state of being literate, esp. of having the ability to read or write.

- Literacy is a primary goal of the educational system.
[ترجمه ترگمان] سواد، هدف اولیه نظام آموزشی است
[ترجمه گوگل] سوادآموزی یک هدف اصلی نظام آموزشی است
- The rate of literacy varies from nation to nation.
[ترجمه ترگمان] میزان سواد از کشوری به ملت دیگر فرق می کند
[ترجمه گوگل] نرخ سوادآموزی از ملت به ملت متفاوت است

مترادف و متضاد

سواد (اسم)
ability to read and write, literacy

لفظ (اسم)
literacy, word, particle, term, vocable

با سوادی (اسم)
literacy

سواد خواندن ونوشتن (اسم)
literacy

ability to read


Synonyms: articulacy, articulateness, background, cultivation, education, knowledge, learning, proficiency, refinement, scholarship


Antonyms: ignorance, illiteracy


جملات نمونه

1. literacy campaign
پیکار سواد آموزی

2. computer literacy
سواد کامپیوتری

3. the literacy of the rural population
سواد آموزی به مردم روستایی

4. in order to popularize literacy in latin america
به منظور رواج دادن سواد آموزی در امریکای لاتین

5. the drive to promote literacy
پیکار برای ترویج سوادآموزی

6. the government's plans to encourage literacy
برنامه های دولت برای ترویج سواد آموزی

7. in the future, computing will be as important as literacy
در آینده کار با کامپیوتر به اهمیت داشتن سواد خواهد بود.

8. Many adults have some problems with literacy and numeracy.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بزرگسالان مشکلاتی با سواد و numeracy دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از بزرگسالان مشکلی با سواد و حسابداری دارند

9. Six months later John had developed literacy and numeracy skills, plus confidence.
[ترجمه ترگمان]شش ماه بعد جان مهارت های سوادآموزی و numeracy را به علاوه اعتماد به نفس، توسعه داده بود
[ترجمه گوگل]شش ماه بعد، جان مهارت های سواد آموزی و مهارت های عددی، و همچنین اعتماد به نفس را توسعه داد

10. the latest statistics on the literacy and numeracy of eleven to sixteen-year-olds.
[ترجمه ترگمان]آخرین آمار مربوط به سواد آموزی و numeracy یازده تا شانزده ساله است
[ترجمه گوگل]آخرین آمار سوادآموزی و حسابداری 11 تا 16 ساله

11. All the children are tested in basic literacy.
[ترجمه ترگمان]همه کودکان در سطح سواد پایه مورد آزمایش قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]همه کودکان در سواد اولیه آزمایش می شوند

12. Languages should be considered a key skill alongside literacy, numeracy, and information and communications technology, the report says.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که زبان ها باید به عنوان یک مهارت کلیدی در کنار سواد، numeracy، و فن آوری اطلاعات و ارتباطات در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]این گزارش می گوید زبان ها باید یک مهارت کلیدی در کنار سواد، حسابداری و فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظر گرفته شوند

13. The booklets that have been transcribed by literacy workers need not have a national or even citywide appeal.
[ترجمه ترگمان]این دفترچه که توسط کارگران سواد رونویسی شده است، نیازی به درخواست ملی یا حتی در سطح ملی ندارد
[ترجمه گوگل]جزوه هایی که توسط کارگران سواد آموزی رونویسی شده اند، نیازی به درخواست تجدیدنظر ملی یا حتی در سطح شهر ندارند

14. A high standard of literacy, however, will be required.
[ترجمه ترگمان]با این حال، استاندارد بالایی از سواد لازم خواهد بود
[ترجمه گوگل]با این حال، استانداردهای سواد عالی لازم است

15. As Douglas Guerero, in charge of the literacy campaign pointed out, this' has not been induced by the institutions themselves.
[ترجمه ترگمان]همانطور که داگلاس Guerero مسئول کمپین سوادآموزی اشاره کرد، این امر توسط خود موسسات ایجاد نشده است
[ترجمه گوگل]همانطور که داگلاس گئروو، مسئول کمپین سوادآموزی اشاره کرد، این نگرش توسط موسسات ایجاد نشده است

16. Adelaida Parra coordinates seven literacy groups each week spending long hours travelling by bus between the distant shanty towns.
[ترجمه ترگمان]آدلائید در هر هفته هفت گروه سواد آموزی را هماهنگ می کند و با اتوبوس بین شهره ای دور و اطراف سفر می کند
[ترجمه گوگل]Adelaida Parra هر هفته هفت گروه سواد آموزی مختصات ساعتهای طولانی را با اتوبوس بین شهر های دور افتاده می گذراند

17. Computer literacy is becoming the universal language of business.
[ترجمه ترگمان]سواد رایانه ای در حال تبدیل شدن به یک زبان جهانی کسب وکار است
[ترجمه گوگل]سواد کامپیوتری تبدیل شدن به زبان جهانی کسب و کار است

literacy campaign

پیکار سوادآموزی


computer literacy

سواد کامپیوتری


پیشنهاد کاربران

سواد رسانه ای Media Literacy

سواد

Computer litercy سواد کامپیوترى

Literacy : سواد ( n )
Literate : باسواد ( adj )
illiterate : بی سواد ( adj )

Literature : ادبیات ( n )
Literary : ادبی ( adj )


Literary literacy : سواد ادبی
Musical literacy : سواد موسیقیایی
Art literacy : سوادی هنری
Political Literacy : سواد سیاسی

Do not comment when you do not have enough political literacy : نظر نده وقتی سواد سیاسی کافی رو نداری


? Which European languages are harder to learn ?

I can not answer. Cause I am not literate enough
I haven't done any European Languages. So i really can't even Comment


کلمات دیگر: