کلمه جو
صفحه اصلی

histrionic


معنی : مربوط به نمایش
معانی دیگر : وابسته به نمایش و هنرپیشگی، تئاتری، وابسته به بازیگری

انگلیسی به فارسی

مربوط به نمایش


هیستریک، مربوط به نمایش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: histrionically (adv.)
(1) تعریف: of or concerning actors or their work.
مشابه: dramatic

(2) تعریف: done in a theatrical, emotional, or affected manner; overly dramatic.
مشابه: melodramatic

- "I'll never speak to you again!" she declared in a histrionic tone.
[ترجمه ترگمان] من دیگه با تو حرف نمی زنم او با صدای خوش رویی گفت:
[ترجمه گوگل] 'من هرگز با شما صحبت نمی کنم!' او در یک لحظه هشدار داد

• dramatic, theatrical
histrionic behaviour is very dramatic and exaggerated, but is not sincere; a formal use.
you can describe dramatic and exaggerated behaviour as histrionics.

مترادف و متضاد

مربوط به نمایش (صفت)
histrionic

overly dramatic


Synonyms: melodramatic, overacting, overplayed, theatrical, thespian


جملات نمونه

1. She put on a histrionic display of grief at her ex-husband's funeral.
[ترجمه ترگمان]او در مراسم تدفین شوهرش نمایش خوبی برای نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او در مراسم خاکسپاری سابق خود، یک صفحه نمایش افسانه ای از غم و اندوه قرار داده است

2. Dorothea let out a histrionic groan.
[ترجمه ترگمان]دور تا ناله خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]Dorothea بیرون کشیدن صدای تیزهوش

3. She has a rather histrionic outlook on life sometimes.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها یک دیدگاه histrionic نسبت به زندگی دارد
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات در مورد زندگی به نظر می رسد

4. Dara does most of the talking, in her histrionic, italicized, ironic way.
[ترجمه ترگمان]دارا، بیش از همه حرف زدن، مربوط به نمایش مربوط به نمایش او، مسخره و طنزآمیز را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]درا بیشتر از صحبت کردن را انجام می دهد، در شیوه هشیارانه، کلامت انگیز، طنزآمیز

5. The gait may be histrionic with the degree of dysfunction varying in different situations.
[ترجمه ترگمان]این راه رفتن ممکن است با درجه اختلال عملکرد متفاوت در موقعیت های مختلف، نمایش داده شود
[ترجمه گوگل]راه رفتن ممکن است با توجه به درجه اختلال در شرایط متفاوت متفاوت باشد

6. Yet the 20-year-old at the centre of the histrionic hype is impervious to it all.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این اعتیاد ۲۰ ساله در مرکز اعتیاد به نمایش، در برابر همه آن غیرقابل نفوذ است
[ترجمه گوگل]با این حال، 20 ساله که در مرکز هجوم هریسون قرار دارد، به این موضوع ناتوان است

7. Garbo's natural manner distinguished her from more histrionic silent actors.
[ترجمه ترگمان]رفتار طبیعی Garbo او را از نمایش more های ساکت نمایش می داد
[ترجمه گوگل]طرز کار طبیعی گاربو او را از بازیگران سرسختتر از بازیگران متمایز می کند

8. No genetic effects were found on Histrionic, but common environmental effect accounted for 5 08%( 4 50- 6 4 of the total variances.
[ترجمه ترگمان]هیچ تاثیر ژنتیکی در Histrionic پیدا نشد، اما تاثیر محیطی معمول ۵ % (۴ - ۴)۴ واریانس کلی بود
[ترجمه گوگل]هیچ اثر ژنتیکی بر روی Histrionic یافت نشد، اما اثرات زیست محیطی معمولی به ترتیب 08/5٪ (4 / 50-6 / 4 از کل واریانس ها) بود

9. She had never forgotten her one histrionic achievement in Chicago.
[ترجمه ترگمان]او هرگز یک موفقیت مربوط به نمایش در شیکاگو را از یاد نبرده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال هیچ یک از موفقیت های او را در شیکاگو فراموش نکرده است

10. The improvement of parents'breeding model can prevent histrionic personality disorder.
[ترجمه ترگمان]بهبود مدل پرورش والدین می تواند از اختلال شخصیت نمایشی جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]بهبود مدل پرورش والدین می تواند از اختلال شخصیت هیستریو جلوگیری کند

11. But while the histrionic is overly-emotional, invested in intimacy, and self-dramatizing ("drama queen"), the somatic narcissist and the psychopath are cold and calculating.
[ترجمه ترگمان]اما در حالی که نمایش نمایشی بیش از حد عاطفی است، در صمیمیت و خود - dramatizing (\"ملکه نمایش\")، the جسمی و بیمار روانی، سرد و حسابگر است
[ترجمه گوگل]اما در حالی که هیستوریون بیش از حد عاطفی است، سرمایه گذاری شده در صمیمیت و خود تحسین ('شاهزاده شاهزاده')، narcissist جسمی و روان پاپ سرد و محاسبه می شود

12. The core symptom of histrionic personality disorder is attracting other's attention.
[ترجمه ترگمان]نشانه های اصلی اختلال شخصیت نمایشی، توجه دیگران را جلب می کند
[ترجمه گوگل]علائم اصلی اختلال شخصیت هیستریونی جلب توجه دیگران است

13. To perform higher actions, to serve the imagination with special distinction, it seems essential to be histrionic.
[ترجمه ترگمان]برای انجام اقدامات بیشتر، برای خدمت به نیروی تخیل با تمایز خاص، به نظر می رسد که تقلید از آن ضروری به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]برای انجام اقدامات بالاتر، برای خدمت به تخیل با تمایز ویژه، به نظر می رسد ضروری است که به لحاظ هشیاری باشد

14. Theory of drama inbeing is mostly embodied discussing drama configuration, histrionic and performing system.
[ترجمه ترگمان]تیوری نمایش درام بیشتر در بحث در مورد پیکربندی نمایش، نمایش و اجرای نمایش نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]تئوری درام در حال وقوع است عمدتا در مورد پیکربندی درام، سیستم هشیاری و انجام است

پیشنهاد کاربران

کلمه ایی رسمی و بار معنایی منفی دارد و به معنی رفتاری نمایشی و سعی در جلب توجه است

شخصیت نمایشی و متظاهر


Histrionic personality
overly theatrical or melodramatic in character or style.


کلمات دیگر: