1. goodbye till we meet again!
تا ملاقات بعدی خداحافظ !
2. kiss goodbye
1- بوسیدن و خداحافظی کردن 2- (عامیانه) از خیر چیزی گذشتن،از دست دادن
3. we said goodbye and shook hands
ما خداحافظی کردیم و دست دادیم.
4. simply to say goodbye
فقط برای خداحافظی
5. at least let me say goodbye to him
لااقل بگذارید با او خداحافظی کنم.
6. i was hoping she would say goodbye and go without any dramatics
امیدوار بودم بدون الم شنگه خداحافظی بکند و برود.
7. she boarded the bus and waved goodbye
سوار اتوبوس شد و با تکان دست خداحافظی کرد.
8. this is where i must say goodbye
اینجا محلی است که من باید خداحافظی کنم.
9. He kissed me goodbye and got on the bus.
[ترجمه ترگمان]او مرا بوسید و سوار اتوبوس شد
[ترجمه گوگل]او بوسه را بوسید و در اتوبوس رفت
10. She said goodbye and thanked us for coming.
[ترجمه ترگمان]او خداحافظی کرد و از ما برای آمدن تشکر کرد
[ترجمه گوگل]او خداحافظ گفت و از ما برای آمدن از ما تشکر کرد
11. Saying "Goodbye" and hoping you know that warm wishes are with you wherever you go!
[ترجمه ترگمان]گفتن \"خداحافظ\" و امیدوار است بدانید که آرزوهای گرم در هر کجا که بروید، همراه شما هستند
[ترجمه گوگل]می گویند 'خداحافظ' و امیدوار است که شما می دانید که خواسته های گرم با شما است هر کجا که شما بروید!
12. Sometimes goodbye is the only way.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات خدا تنها راه است
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات خداحافظی تنها راه است
13. She said a sentimental goodbye.
[ترجمه ترگمان]اون یه خداحافظی احساساتی کرد
[ترجمه گوگل]او گفت: خداحافظ احساساتی
14. She said goodbye and scurried back to work.
[ترجمه ترگمان]او خداحافظی کرد و با سرعت به سرکار رفت
[ترجمه گوگل]او خداحافظی کرد و دوباره به کار ادامه داد
15. Goodbye till we meet again.
[ترجمه ترگمان]خداحافظ تا دوباره همدیگه رو ببینیم
[ترجمه گوگل]خداحافظ تا دوباره ملاقات کنیم
16. They said goodbye and went their several ways.
[ترجمه ترگمان]آن ها خداحافظی کردند و چندین راه رفتند
[ترجمه گوگل]آنها خداحافظی کردند و چندین راه رفتند