کلمه جو
صفحه اصلی

infidel


معنی : کافر، بیدین، بت پرست، شخص غیر مومن، بی ایمان، سست پیمان
معانی دیگر : نامسلمان، غیرمسیحی (کسی که مذهبی جز دین اکثریت دارد)، کفر آمیز، لامذهب، (کسی که به عقیده ی خاصی پایبند نیست) وی ستود، نامعتقد، ناباور، ناپایبند

انگلیسی به فارسی

کافر، بیدین، بی ایمان، شخص غیر مومن


کافر، بت پرست، بیدین، شخص غیر مومن، بی ایمان، سست پیمان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who does not believe in or accept a religious faith, esp. that of Christianity or Islam.
متضاد: faithful
مشابه: unbeliever

- They set off to conquer and convert the infidels.
[ترجمه ترگمان] آن ها شروع به تسخیر کردند و کافران را تبدیل کردند
[ترجمه گوگل] آنها برای فتح کردن و تبدیل به کافران راه می روند
صفت ( adjective )
• : تعریف: unbelieving, esp. unaccepting of the Christian or Muslim faith.
مشابه: agnostic

- infidel nations
[ترجمه ترگمان] کشورهای کافر
[ترجمه گوگل] ملل کافر

• one who does not accept a particular religion; one who has no religion, heathen, non-believer
heathen, lacking religious faith, showing unbelief
an infidel is a person whose religion is different from that of the speaker; a literary word, used showing disapproval. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...the wicked opinions of her infidel son.

مترادف و متضاد

nonbeliever


کافر (اسم)
infidel, unbeliever, pagan, kafir, kaffir

بیدین (اسم)
infidel, freethinker

بت پرست (اسم)
infidel, heathen, pagan, idolater

شخص غیر مومن (اسم)
infidel

بی ایمان (صفت)
unfaithful, faithless, infidel, unbelieving, unbeliever

سست پیمان (صفت)
disloyal, unfaithful, perfidious, infidel

Synonyms: agnostic, atheist, gentile, heathen, heretic, nonworshiper, pagan, unbeliever


جملات نمونه

1. infidel books
کتاب های کفر آمیز

2. He lived among infidels/the infidel.
[ترجمه ترگمان]او در میان کافران و کافران زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او در میان کافران / کافر زندگی کرد

3. He promised to continue the fight against infidel forces.
[ترجمه ترگمان]او قول داد که مبارزه علیه نیروهای کفار را ادامه دهد
[ترجمه گوگل]او وعده داده است که برای مبارزه با نیروهای کافر ادامه دهد

4. The infidels defiled the holy shrine.
[ترجمه ترگمان]کافران به مقبره مقدس بی حرمتی کردند
[ترجمه گوگل]کافران حرم مقدس را نابود کردند

5. One of the teens who visited Philadelphia this spring, Haidary told the Inquirer, "My grandmother prayed that I wouldn't go . . . because I'd be a lonely girl in a kafir [infidel] city.
[ترجمه ترگمان]یکی از نوجوانانی که بهار امسال از فیلادلفیا بازدید کرد به the گفت: \" مادربزرگم دعا کرد که من نخواهم رفت؛ چون در یک شهر kafir (کافر)دختری تنها هستم \"
[ترجمه گوگل]حیدری یکی از نوجوانانی را که بهار سال جاری به فیلادلفیا می رفت، به Inquirer گفت: «مادربزرگم دعا کرد که من نخواهم رفت چون من یک دختر تنها در یک شهر کافیر [فاسد] هستم

6. To kill an infidel is not murder. It is the path to heaven.
[ترجمه ترگمان] کشتن یه کافر، قتل نیست راه بهشت است
[ترجمه گوگل]برای کشتن کافر قتل نیست این مسیر بهشت ​​است

7. To kill an infidel, the pope has said, is not murder.
[ترجمه ترگمان]پاپ گفته است: کشتن یک کافر قتل نیست
[ترجمه گوگل]پاپ گفت، برای کشتن یک کافر، قتل نیست

8. You are weak infidel; my forces will ultimately bring you to your knees.
[ترجمه ترگمان]شما infidel ضعیفی هستید، نیروهای من در نهایت شما را به زانو خواهند آورد
[ترجمه گوگل]شما کافر ضعیف هستید نیروهای من در نهایت شما را به زانو می آورد

9. He's a subversive infidel rebellious alike against his God and his king.
[ترجمه ترگمان]او یک یاغی کافر و کافر، در برابر پروردگار و پادشاه او است
[ترجمه گوگل]او یک شورش نابخشودنی را در برابر خدا و پادشاهش قرار داده است

10. Bow before your god, infidel. I am the Master here.
[ترجمه ترگمان] جلوی خدای تو تعظیم کن، کافر من استاد اینجا هستم
[ترجمه گوگل]غرق شدن در برابر خدای شما، کافر من استاد اینجا هستم

11. Do you take me for a fool infidel?
[ترجمه ترگمان]تو منو به خاطر یه کافر احمق فرض می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا من را برای یک کافر احمق به من می گیرید؟

12. Stay away from my lands infidel, stay away.
[ترجمه ترگمان]از lands من فاصله بگیر و از اینجا دور شو
[ترجمه گوگل]دور از سرزمین کافران ماندن، دور ماندن

13. So, my Muslim son has become an infidel!
[ترجمه ترگمان]پس، پسر مسلمان من یک کافر شده است!
[ترجمه گوگل]بنابراین، پسر مسلمان من تبدیل به یک کافر شده است!

14. You have not seen the last of me, infidel.
[ترجمه ترگمان] تو آخرین of رو ندیدی، کافر
[ترجمه گوگل]شما گذشته از من، کافر را دیده اید

Christians used to wage war against infidels.

مسیحیان علیه کافران می‌جنگیدند.


infidel books

کتاب‌های کفر‌آمیز



کلمات دیگر: