کلمه جو
صفحه اصلی

grandpa


معنی : نیا، بابا، پدر بزرگ
معانی دیگر : (عامیانه) پدر بزرگ، بابا بزرگ (grandpapa هم می گویند)، پدر بزرگ
grandpa(pa)
پدر بزرگ

انگلیسی به فارسی

پدر بزرگ، بابا، نیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) the male parent of one's parent; grandfather.

• grandfather (informal)
your grandpa is your grandfather; an informal word.

مترادف و متضاد

نیا (اسم)
stock, ancestor, forefather, granddad, grandpapa, gaffer, forbear, forebear, grandfather, grandpa

بابا (اسم)
father, dad, baba, pal, daddy, pa, papa, grandpa

پدر بزرگ (اسم)
progenitor, grandsire, grandfather, grandpa, grandsir

جملات نمونه

1. Grandpa told the children the tales of his childhood.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ قصه دوران کودکی اش را برای بچه ها تعریف کرد
[ترجمه گوگل]پدربزرگ داستان کودکان دوران کودکی خود را به فرزندان گفت

2. I'm going to miss my grandpa.
[ترجمه ترگمان]دلم برای پدربزرگم تنگ می شه
[ترجمه گوگل]من قصد دارم پدربزرگم را از دست بدهم

3. Grandpa usually has/takes a nap after lunch.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ معمولا بعد از ناهار چرت می زند
[ترجمه گوگل]معمولا پدربزرگ پس از ناهار چرت زدن دارد

4. Don't talk back to your grandpa.
[ترجمه ترگمان]با پدربزرگت حرف نزن
[ترجمه گوگل]به پدر بزرگ خود صحبت نکن

5. My grandpa sent me a large bundle on my birthday.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگم یه بسته بزرگ برای تولدم فرستاد
[ترجمه گوگل]پدر بزرگ من روز تولد من یک بسته بزرگ را به من داد

6. Is your grandpa still knocking about?
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگت هنوز داره در میزنه؟
[ترجمه گوگل]آیا پدربزرگ شما هنوز در مورد شما گریه می کند؟

7. My grandpa has accomplished 90 years of his life.
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ من ۹۰ سال از عمرش را به پایان رسانده است
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من 90 سال زندگی خود را انجام داده است

8. Is your grandpa still living?
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگت هنوز زنده اس؟
[ترجمه گوگل]پدربزرگ شما هنوز زنده است؟

9. Grandpa was not yet back from the war.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ هنوز از جنگ برنگشته بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگ هنوز از جنگ گذشته بود

10. Grandpa was badly injured in the war.
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ در جنگ مجروح شده بود
[ترجمه گوگل]پدر و مادر شدیدا در جنگ زخمی شدند

11. My old grandpa is still around and kicking.
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ من هنوز اینجاست و داره لگد می زنه
[ترجمه گوگل]پدربزرگ قدیمی من هنوز در اطراف و لگد زدن است

12. My grandma survived my grandpa by ten years.
[ترجمه ترگمان]مامان بزرگم تا ۱۰ سال پیش از پدربزرگم جون سالم بدر برد
[ترجمه گوگل]مادر بزرگم ده سال از پدر بزرگم گذشت

13. Grandpa lies comatose on the sofa.
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ بی هوش روی کاناپه افتاده
[ترجمه گوگل]پدربزرگ بر روی مبل نشسته است

14. Grandma and Grandpa are celebrating their diamond wedding this year.
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ و پدربزرگ در سال جاری جشن عروسی their را جشن می گیرند
[ترجمه گوگل]مادر بزرگ و پدر بزرگ عروسی الماس خود را در این سال جشن می گیرند

15. Grandpa is going on in years.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ چند سال دی گه می ره
[ترجمه گوگل]پدربزرگ در سالها ادامه دارد

پیشنهاد کاربران

پدر بزرگ


کلمات دیگر: