معنی : نطق کردن، سخن بدرازا کشاندن
معانی دیگر : نطق (طولانی) کردن، سخن به درازا کشاندن، (نطق را) به مرحله نهایی رساندن، (سخنرانی را) به پایان رساندن، نتیجه گیری کردن
سخن بدرازا کشاندن، نطق کردن
سوراخ کردن، سخن بدرازا کشاندن، نطق کردن
He perorated for two long hours.
دو ساعت متوالی سخنرانی کرد.