کلمه جو
صفحه اصلی

religiosity


معنی : تعصب مذهبی، مجلس عبادت، مجلس مذهبی
معانی دیگر : (به ویژه به افراط یا به طور متظاهرانه) مذهبی بودن، خشکه مقدسی، خشکه مقدس بودن

انگلیسی به فارسی

خشکه مقدس بودن، تعصب مذهبی، مجلس عبادت، مجلس مذهبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality of being religious, esp. to excess or in an affected manner; pietism or sanctimony.
مشابه: sanctimony

• state of being religious, piousness, devoutness; excessive in the observance of religious laws and principles

مترادف و متضاد

تعصب مذهبی (اسم)
dogmatism, religiosity

مجلس عبادت (اسم)
religiosity

مجلس مذهبی (اسم)
religiosity

جملات نمونه

1. The sex differences in risk preference, religiosity, and criminality are all direct consequences of the sex differences in reproductive strategy.
[ترجمه ترگمان]تفاوت های جنسی در اولویت ریسک، تعصب مذهبی، و جنایتکاری همگی عواقب مستقیم تفاوت های جنسی در استراتژی تولید مثل هستند
[ترجمه گوگل]تفاوت جنسی در رفاه ریسک، دیونگی و جنایت، همه پیامدهای مستقیم تفاوت های جنسی در استراتژی تولید مثل است

2. Americans, for all their overt religiosity, have dedicated their civilisation to proving Job wrong.
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها، به خاطر تعصب مذهبی آشکار، تمدن خود را وقف اثبات غلط شغلی کرده اند
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها، برای تمام دینداری آشکار خود، تمدن خود را برای اثبات شغل اشتباه اختصاص داده اند

3. The essence of archaic religiosity is the scapegoat mechanism.
[ترجمه ترگمان]ماهیت دینداری کهن، مکانیزم قربانی شدن است
[ترجمه گوگل]ماهیت مذهبی دائمی مکانیسم مقابله با آزار و اذیت است

4. Like a see-saw, her drop had sent him soaring into religiosity.
[ترجمه ترگمان]همانطور که دیده می شد، سقوط او او را به مجلس مذهبی فرستاده بود
[ترجمه گوگل]مانند یک دیدار، رکورد او او را به مذهب افزایش داد

5. His books have tapped into a deep substratum of human religiosity.
[ترجمه ترگمان]کتاب هایش به یک ریشه عمیق مذهب انسانی ضربه زده اند
[ترجمه گوگل]کتاب های او به یک زیرمجموعه ی عمیق از دینداری انسان می پردازند

6. The answer becomes clear when one looks deeper into the history of popular religiosity and superstition in Sicily.
[ترجمه ترگمان]پاسخ به این سوال روشن می شود که فرد عمیق تر به تاریخچه تعصب مذهبی و خرافات در سیسیل نگاه می کند
[ترجمه گوگل]پاسخ به این سوال روشن می شود که یکی به عمق تاریخ سنت دینی و معبد محبوب در سیسیلی نگاه کند

7. Evolution's role to explain everything, however, stains it with a tinge of religiosity.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نقش اوولوشن برای توضیح همه چیز، لکه بر روی رنگ تعصب مذهبی است
[ترجمه گوگل]با این وجود نقش تکامل هر چیزی را توضیح می دهد، آن را با ظرافت مذهبی رنگ می کند

8. With these words St. Matthew puts into a synthetic form the new religiosity that Jesus brought with his coming.
[ترجمه ترگمان]با این کلمات، سنت متیو، تعصب مذهبی جدیدی را شکل می دهد که عیسی با آمدنش به اینجا آورده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از این کلمات، سنت متی، به شکل مصنوعی، دینداری جدیدی را که عیسی مسیح را با آمدنش به ارمغان آورد، قرار می دهد

9. Despite globalisation and technology, I predict a steady rise of religiosity worldwide.
[ترجمه ترگمان]با وجود جهانی شدن و تکنولوژی، من رشد ثابتی از تعصب مذهبی را در سراسر جهان پیش بینی می کنم
[ترجمه گوگل]علیرغم جهانی شدن و تکنولوژی، من پیش بینی می کنم که افزایش دینداری در سرتاسر جهان

10. It is not difficult to understand that such a religiosity was prone to self-righteousness and self-justification.
[ترجمه ترگمان]درک این که چنین تعصب مذهبی مستعد self و justification است، دشوار نیست
[ترجمه گوگل]دشوار نیست که درک کنیم که چنین مذهبی بودن مستعد خودکفایی و خودتجمانی است

11. Unitarianism – a sect that, perhaps more than any other, embodies the spirit of Enlightenment religiosity – saw its membership decline by 20 percent during the last quarter of the 20th century.
[ترجمه ترگمان]اونیتاریانیسم - یک فرقه که شاید بیش از هر چیز دیگر، روح تعصب مذهبی را تجسم می کند - کاهش عضویت آن را تا ۲۰ درصد در طول ربع آخر قرن بیستم دید
[ترجمه گوگل]Unitarianism - یک فرقه که شاید بیش از هر چیز دیگری، مظهر روحیه دینداری روشنگری است، در ربع قرن بیست و یکم، میزان عضویت آن کاهش 20 درصدی داشته است

12. ECLECTICISM : Nor can we find any willingness to make common cause with false religiosity as long as Christianity is accepted as one among many legitimate viewpoints.
[ترجمه ترگمان]eclecticism: همچنین نمی توانیم هیچگونه تمایل به ایجاد انگیزه عمومی با تعصب مذهبی را تا زمانی که مسیحیت به عنوان یکی از بسیاری از دیدگاه های قانونی پذیرفته شود، بیابیم
[ترجمه گوگل]ECLECTICISM همچنین ما نمی توانیم هر گونه تمایل به ایجاد علت مشترک با دینداری غلط، تا زمانی که مسیحیت به عنوان یکی از بسیاری از دیدگاه های مشروع قابل قبول است

13. He describes an obscure, enigmatic group on the periphery of Hellenistic and Hebraic culture called the Therapeutae, marked by its religiosity.
[ترجمه ترگمان]او یک گروه مبهم و مرموز در حاشیه فرهنگ هلنی و عبری به نام the را توصیف می کند که با تعصب مذهبی آن مشخص شده است
[ترجمه گوگل]او یک گروه مبهم و مبهم در حاشیهی فرهنگ هلنیستی و یهودیت را توصیف میکند که Therapeutae نام دارد، که توسط دینداری او مشخص شده است

14. It's not all mystical New Age spiritualism, or even overt religiosity.
[ترجمه ترگمان]این همه مذهبی مذهبی، یا حتی مذهبی آشکار نیست
[ترجمه گوگل]این همه معرفت شناسی عرفانی جدید عصر و یا حتی دینداری آشکار نیست

پیشنهاد کاربران

دین خویی

دین باوری

دینمداری، دین ورزی، تدین

گرایش دینی، گرایشات دینی، یا مذهبی


کلمات دیگر: