کلمه جو
صفحه اصلی

perspicacity


معنی : فراست، زیرکی، کیاست، شخص تیزبین
معانی دیگر : زیرکی، فراست، کیاست، شخص تیزبین

انگلیسی به فارسی

زیرکی، فراست، کیاست، شخص تیزبین


چشم انداز، کیاست، زیرکی، فراست، شخص تیزبین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: keenness of mental perception or grasp; astuteness.
مترادف: acuity, astuteness, discernment, penetration, perceptiveness, wit
مشابه: acumen, awareness, clearheadedness, discrimination, insight, intelligence, sagacity, shrewdness

- His essays are filled with rich insights into the workings of politics, and it is this perspicacity that makes him a great contributor to the magazine.
[ترجمه ترگمان] مقالات او سرشار از نگرش های غنی در فعالیت های سیاسی است، و این بینش درونی است که او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ مجله به شمار می آورد
[ترجمه گوگل] مقالات او با تفسیر غنی از کارهای سیاسی پر می شود و این نکته ای است که او را به عنوان یک عضو مهم در مجله می سازد

• keenness of perception; comprehensiveness, being able to understand quickly
perspicacity is the quality of being perspicacious; a formal word.

مترادف و متضاد

فراست (اسم)
intelligence, acumen, physiognomy, sagacity, intuition, insight, flair, penetration, perspicacity

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

کیاست (اسم)
penetration, perspicacity

شخص تیزبین (اسم)
perspicacity

جملات نمونه

1. Winston Churchill, with extraordinary perspicacity, wrote at the time: Meeting an artillery attack is like catching a cricket ball.
[ترجمه ترگمان]وینستون چرچیل با کیاست فوق العاده، در آن زمان نوشت: ملاقات با یک حمله توپخانه مثل گرفتن توپ کریکت است
[ترجمه گوگل]وینستون چرچیل، با توجه به شگفتی فوق العاده، در آن زمان نوشت که حمله توپخانه مانند شلیک توپ کریکت است

2. It was a marvellous effort of perspicacity to discover that I did not love her.
[ترجمه ترگمان]او با کمال میل متوجه شد که من او را دوست ندارم
[ترجمه گوگل]این یک تلاش شگفت انگیز از زلزله بود تا کشف کند که من او را دوست نداشتم

3. Such a person is said to have great "perspicacity, " or perception.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که چنین فردی \"بینش و یا ادراک فوق العاده ای\" دارد
[ترجمه گوگل]گفته می شود چنین فردی 'آگاهی' و یا ادراک بزرگ است

4. He may own the perspicacity and persistence to catch and keep the most valuable thing.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است برای گرفتن و نگه داشتن ارزشمندترین چیز به او کمک کند و پشت کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]او ممکن است درخشندگی و استقامت خود را برای بدست آوردن و نگه داشتن چیز ارزشمند تر داشته باشد

5. Depending on strong career passion and sharp market perspicacity, and persistent struggle idea, we have walked uncommon career way.
[ترجمه ترگمان]بسته به احساسات شدید شغلی و بینش درونی شدید، و ایده مبارزه مداوم، ما راه شغلی غیر معمول و غیر معمول را در پیش گرفتیم
[ترجمه گوگل]بسته به شور و شوق قوی شغلی و شفافیت بازار، و ایده مبارزات مداوم، ما مسیر شغلی ناخوشایند را طی کرده ایم

6. Her characteristics can be summarized in three words: perspicacity, righteousness and simplicity.
[ترجمه ترگمان]مشخصات او را می توان به سه عبارت خلاصه کرد: perspicacity، درستکاری و سادگی
[ترجمه گوگل]ویژگی های او را می توان در سه حرف کلمات، عدالت و سادگی خلاصه کرد

7. As an outstanding strategist, Bocheng demonstrated his perspicacity not only in directing battles but also in building a modern, regular army.
[ترجمه ترگمان]Bocheng به عنوان یک استراتژیست برجسته، بینش خود را نه تنها در جهت هدایت نبردها بلکه در ساختن یک ارتش منظم و منظم نشان داد
[ترجمه گوگل]بوچن به عنوان یک استراتژیست برجسته، نگرش خود را نه تنها در هدایت جنگ، بلکه در ساختن یک ارتش مدرن و منظم نشان داد

8. Being extreme, his perspicacity has no need to resort to the same things as the highbrow literati.
[ترجمه ترگمان]در حد افراطی بودن او نیازی به توسل به همان چیزها به عنوان the روشنفکر وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به شدت، آگاهی او از نیاز به استفاده از چیزهایی همانند نویسندگان پرشکوه لازم نیست

9. Channel 4's overseas buyers have foreseen the audience demand with their usual perspicacity.
[ترجمه ترگمان]خریداران خارجی کانال ۴ انتظارات خود را با perspicacity معمول خود پیش بینی کرده اند
[ترجمه گوگل]خریداران خارج از کشور کانال 4 پیش بینی های مخاطبان خود را پیش بینی کرده اند

10. But Mars's move came with perhaps the ultimate seal of approval for financial perspicacity: The acquisition was backed by the fabled investor Warren Buffett.
[ترجمه ترگمان]اما حرکت مریخ شاید آخرین مهر تایید نهایی برای perspicacity مالی بود: این کسب توسط سرمایه گذار افسانه ای \"وارن بافت\" مورد حمایت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اما حرکت مریخ با احتمالا مهر و موم نهایی برای تصدیق مالی صورت گرفت این سرمایه گذاری توسط وارن بافت، سرمایه گذار افسانه ای حمایت شد

11. In perhaps his most provocative remarks, Jacques praises China's communist leaders for their "remarkable perspicacity . . . never allowing themselves to be distracted by short-term considerations".
[ترجمه ترگمان]در این سخنان تحریک کننده، ژاک از رهبران کمونیست چین به خاطر \"بینش قابل توجه\" خود تمجید می کند و هرگز به خودشان اجازه نمی دهند که با ملاحظات کوتاه مدت حواسشان را پرت کنند
[ترجمه گوگل]شاید ژنرال های بسیار تحریک آمیز او، رهبران کمونیست چین را به خاطر 'چشمگیر قابل توجه' ستایش کنند هرگز اجازه ندهید که با ملاحظات کوتاه مدت آشفته شود '

12. Although most familiar as the hard-riding hero of Longfellow's poem, Paul Revere's claims to historical significance rest even more on his talent as a craftsman and on his industrial perspicacity.
[ترجمه ترگمان]اگر چه بیشتر او به عنوان قهرمان سرسخت شعر لانگفلو شناخته می شود، ادعای پل Revere به معنای تاریخی حتی بیشتر بر استعداد او به عنوان یک هنرمند و در زمینه perspicacity صنعتی اش تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]گرچه بیشتر آشنا به عنوان قهرمان سخت کوشانه شعر لانگفلول، ادعاهای پول رابره در مورد اهمیت تاریخی، حتی بیشتر به استعداد او به عنوان یک هنرمند و با توجه به دیدگاه صنعتی خود، تمایل پیدا می کند

13. His spirit of pursuing the truth and his courage to face the reality equipped him with sharp perspicacity and insight.
[ترجمه ترگمان]روح او در پی گیری حقیقت و شجاعت او برای مواجهه با واقعیت، او را با بینش و بینش تیز مجهز می ساخت
[ترجمه گوگل]روح او برای پیگیری حقیقت و شجاعت او برای مقابله با واقعیت، او را با تیزهوشان و بینش تیزش مجهز کرد

14. Using an obscure word incorrectly can be deleteriousto your illusion of perspicacity.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک کلمه مبهم می تواند توهم خود را از او پنهان کند
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک کلمه مبهم اشتباه می تواند توهم توهم را از بین ببرد


کلمات دیگر: