کلمه جو
صفحه اصلی

inexcusable


معنی : بدون بهانه، عذر نا پذیر، نبخشیدنی، غیر معذور
معانی دیگر : توجیه ناپذیر، نابخشیدنی، بخشش ناپذیر، معذور نکردنی، نابخشودنی، غیرموجه

انگلیسی به فارسی

عذر نا پذیر، بدون بهانه، نبخشیدنی، غیر معذور


غیر قابل انکار، بدون بهانه، عذر نا پذیر، نبخشیدنی، غیر معذور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inexcusably (adv.)
• : تعریف: unable to be excused or justified; unpardonable.
متضاد: excusable
مشابه: reprehensible

- Your neglect of this child is inexcusable, and you're likely to lose custody.
[ترجمه ترگمان] غفلت شما از این کودک نابخشودن ی بود و احتمالا شما بازداشت را از دست خواهید داد
[ترجمه گوگل] غفلت شما از این کودک غیر قابل انکار است و شما احتمالا از زندان آزاد می شوید

• unforgivable, unpardonable; unjustifiable, indefensible, having no excuse
something that is inexcusable is too bad to be justified or tolerated.

مترادف و متضاد

بدون بهانه (صفت)
inexcusable

عذر نا پذیر (صفت)
inexcusable

نبخشیدنی (صفت)
inexcusable

غیر معذور (صفت)
inexcusable

not forgivable


Synonyms: blamable, blameworthy, censurable, criticizable, impermissible, indefensible, inexpiable, intolerable, outrageous, reprehensible, unallowable, unforgivable, unjustifiable, unpardonable, unpermissible, untenable, unwarrantable, wrong


Antonyms: excusable, forgivable, justifiable


جملات نمونه

1. inexcusable carelessness
بی دقتی نابخشودنی

2. his neglect of his duties is inexcusable
قصور او در انجام وظایفش بخشودنی نیست.

3. His drunken outbursts during the mayor's speech were inexcusable.
[ترجمه ترگمان]outbursts His در حین سخنرانی شهردار inexcusable بود
[ترجمه گوگل]اوجهای ناخوشایندی که در طول سخنرانی شهردار رخ داد، غیر قابل انکار بود

4. I fear lest we commit an inexcusable blunder.
[ترجمه ترگمان]از ترس اینکه مبادا مرتکب یک اشتباه نابخشودنی بشویم، می ترسم
[ترجمه گوگل]من ترسیدم که ما یک اشتباه غیر قابل انکار انجام دهیم

5. He said the killing of innocent people was inexcusable.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که کشتن مردم بیگناه قابل بخشش بود
[ترجمه گوگل]او گفت که کشتن مردم بیگناه غیر قابل انکار بود

6. It's inexcusable that such young children were left in the house alone.
[ترجمه ترگمان]این inexcusable که این بچه های جوان تنها در خانه مانده بودند
[ترجمه گوگل]این غیر قابل انکار است که چنین بچه های کوچکی تنها در خانه مانده اند

7. It is inexcusable that the government has never paid a cent to the widows of these brave men.
[ترجمه ترگمان]این غیر موجه است که دولت هرگز یک سنت به بیوه این مردان شجاع پرداخت نکرده است
[ترجمه گوگل]این غیر قابل انکار است که دولت هرگز برای بیوه این مردان شجاع سودی نداشته است

8. His inexcusable public blame of goalkeeper Eachus for the narrow defeat against Nicosia, when interviewed for television on arrival at Aldergrove.
[ترجمه ترگمان]مقصر public His دروازه بان eachus برای شکست کوته علیه نیکوزیا، هنگامی که در هنگام رسیدن به Aldergrove برای تلویزیون مصاحبه کرد
[ترجمه گوگل]سرزنش بازپس گیری عمومی وی از Allus دروازه بان برای شکست باریک در برابر نیکوزیا، زمانی که برای تلویزیون در هنگام ورود به آلدروگرو مصاحبه شد

9. Your conduct is inexcusable.
[ترجمه ترگمان]رفتار شما inexcusable است
[ترجمه گوگل]رفتار شما غیر قابل انکار است

10. This fact alone is simply inexcusable and should be grounds for dismissal and / or recall of the city officials responsible.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت به تنهایی واقعا نابخشودن ی بود و باید به خاطر اخراج و \/ یا به یاد آوردن مقامات رسمی شهر باشد
[ترجمه گوگل]این واقعیت به تنهایی صرفا غیرقابل توجیه است و باید زمینه لغو و یا احضار مسئولین شهرستان را داشته باشد

11. It was an inexcusable act of aggression.
[ترجمه ترگمان]این عمل غیر inexcusable از پرخاشگری بود
[ترجمه گوگل]این یک اقدام غیر قابل انکار از تجاوز بود

12. Being late for your own wedding is inexcusable.
[ترجمه ترگمان]دیر بودن برای عروسی شما نابخشودن ی بود
[ترجمه گوگل]عجله برای عروسی خود دیر است

13. It is very inexcusable in him if he stops to play with any other boys.
[ترجمه ترگمان]اگر او دست از بازی کردن با بقیه پسرها بردارد، خیلی inexcusable است
[ترجمه گوگل]اگر او متوقف شود با هر پسری دیگری بازی کند، بسیار غیر قابل انکار است

14. Conditions are good in school. It's inexcusable not to study hard.
[ترجمه ترگمان]شرایط در مدرسه خوب است به سختی مطالعه کردن غیر موجه است
[ترجمه گوگل]شرایط در مدرسه خوب است این غیر قابل اجتناب است به سختی مطالعه

inexcusable carelessness

بی‌دقتی نابخشودنی


پیشنهاد کاربران

نا بخشودنی

غیر قابل تحمل. غیر قابل توجیه
Matt's behavior was inexcusable"

غیر قابل بخشش


کلمات دیگر: