1. It is caught in oscillations of overcompensation.
[ترجمه ترگمان]در نوسانات of گرفتار شده است
[ترجمه گوگل]این در نوسانات بیش از حد کم درآمد است
2. There are diverse grade overcompensation responses on float-seeding of flue-cured tobacco.
[ترجمه ترگمان]واکنش های overcompensation درجه مختلف بر روی رشته های شناور توتون که به صورت شناور هستند وجود دارد
[ترجمه گوگل]واکنش های متنوع انتقالی بیش از حد در مورد شناور کردن توتون و تنباکو دودکش وجود دارد
3. Words like that can be a form of overcompensation.
[ترجمه ترگمان]کلمات مثل این می توانند شکلی از overcompensation باشند
[ترجمه گوگل]واژه هایی مانند این می تواند یک نوع بیش از حد عوارض باشد
4. In few cases overcompensation may occurred, but no matter to the safety of cable and installation.
[ترجمه ترگمان]در موارد اندکی، ممکن است رخ دهد، اما هیچ اهمیتی برای ایمنی کابل و نصب وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در چند مورد موارد بیش از حد عوارض ممکن است رخ دهد، اما مهم نیست که ایمنی کابل و نصب وجود داشته باشد
5. The occurrence of overcompensation response of cotton plants after leaf loss and the changes in their protective enzyme system were studied.
[ترجمه ترگمان]وقوع واکنش overcompensation گیاهان پنبه پس از از دست رفتن برگ و تغییرات در سیستم آنزیم حفاظتی آن ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]وقوع پاسخ بیش از حد عوارض گیاه پنبه پس از از دست دادن برگ و تغییرات در سیستم آنزیم محافظ آن مورد بررسی قرار گرفت
6. Some famous psychologists say that the workaholic has an inferiority complex which leads to overcompensation .
[ترجمه ترگمان]برخی روانشناسان مشهور می گویند که معتاد به کار، یک عقده حقارت دارد که منجر به overcompensation می شود
[ترجمه گوگل]برخی از روانشناسان معروف می گویند که کارکلی یک کمبودها را دارد که منجر به سوءاستفاده می شود
7. To correct for this tendency to underestimate pain that others suffer, Nordgren suggested overcompensation.
[ترجمه ترگمان]Nordgren به overcompensation پیشنهاد کرد برای تصحیح این گرایش برای دست کم گرفتن دردی که دیگران متحمل می شوند
[ترجمه گوگل]به منظور اصلاح این تمایل به کم کردن میزان درد که دیگران رنج می برند، Nordgren پیشنهاد بیش از حد را پیشنهاد داد
8. Strict adherence to this liberal position can act as overcompensation for a fear of envious spoiling of good possessions, i. e. cultural and intellectual goods.
[ترجمه ترگمان]پایبندی شدید به این موقعیت لیبرال می تواند به عنوان overcompensation برای ترس از فاسد شدن دارایی های خوب عمل کند ای کالاهای فرهنگی و عقلانی
[ترجمه گوگل]پایبندی شدید به این موقعیت لیبرال می تواند به عنوان بیش از حد عواقب ترس از خراب شدن عواطف اموال خوب عمل کند e کالاهای فرهنگی و فکری
9. Your good intentions usually come across to women as overcompensation for insecurity, and weak attempts at manipulation.
[ترجمه ترگمان]حسن نیت شما معمولا به خاطر ناامنی و تلاش های ضعیف برای دستکاری به زنان می رسد
[ترجمه گوگل]نیت های خوب شما معمولا به عنوان سوءاستفاده بیش از حد برای ناامنی و تلاش های ضعیف دستکاری روی می آورند
10. The United States gets a fair shake, and there may even be some overcompensation.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده یک لرزش منصفانه دارد، و ممکن است حتی برخی از آن ها هم وجود داشته باشند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده یک لرزش عادلانه می شود و ممکن است حتی بیش از حد عوارض وجود داشته باشد
11. This paper summarizes and discusses the theory of traditional training period and principle of overcompensation at abroad in recent years, points out the developing direction of sports training.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور خلاصه تئوری دوره آموزشی سنتی و اصول of در خارج از کشور را در سال های اخیر مورد بحث و بررسی قرار داده و جهت در حال توسعه آموزش ورزشی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله خلاصه و تئوری دوره آموزش سنتی و اصل بیش از حد عوارض در خارج از کشور را در سال های اخیر خلاصه و بحث می کند، اشاره به جهت توسعه آموزش های ورزشی است