کلمه جو
صفحه اصلی

inelegant


معنی : ناهنجار، نا زیبا
معانی دیگر : بی ظرافت

انگلیسی به فارسی

نا زیبا، ناهنجار


بی نظیر، ناهنجار، نا زیبا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inelegantly (adv.)
• : تعریف: without taste, grace, or refinement; not elegant.
متضاد: artistic, elegant, graceful, refined
مشابه: homely, rugged

- The diner was certainly inelegant, but it was comfortable, and the food was simple and good.
[ترجمه ترگمان] شام بدون شک کج و معوج بود، اما راحت بود و غذا ساده و خوب بود
[ترجمه گوگل] غذای بی نظیری غیرقابل تحمل بود اما راحت بود و غذا ساده و خوب بود

• not elegant, in poor taste, graceless, clumsy
something that is inelegant is not attractive or graceful.

مترادف و متضاد

ناهنجار (صفت)
abnormal, malformed, raucous, dissonant, rough, maladaptive, abnormous, coarse, incult, maladroit, backhand, lumpy, unkempt, scruffy, cacophonous, gruff, incondite, inelegant, uncouth, surly

نا زیبا (صفت)
ugly, unworthy, unbecoming, unseemly, inelegant, unbeautiful, ungraceful, unhandsome

clumsy, crude


Synonyms: awkward, coarse, crass, gauche, graceless, gross, indelicate, labored, oafish, raw, rough, rude, stiff, uncouth, uncultivated, uncultured, ungainly, ungraceful, unpolished, unrefined, vulgar, wooden


Antonyms: elegant, glamorous, graceful, refined, sophisticated


جملات نمونه

1. Stiff and inelegant, she followed him, more anxious than ever in her life to please.
[ترجمه ترگمان]در حالی که بیش از پیش نگران بود، او را تعقیب می کرد
[ترجمه گوگل]سفت و بی رحم، او به دنبال او رفت، بیشتر از همیشه در زندگی او مشتاقانه لطفا

2. His manners are somewhat inelegant.
[ترجمه ترگمان]رفتارش تا حدی خشک است
[ترجمه گوگل]شیوه های او تا حدودی غیرقابل تحمل است

3. An inelegant and usually temporary solution to a problem.
[ترجمه ترگمان]یک جواب منفی و معمولا موقتی برای یک مشکل
[ترجمه گوگل]یک راه حل نامطلوب و معمولا موقت برای یک مشکل

4. The girl student is inelegant is worth taking a look on according to three two.
[ترجمه ترگمان]این دختر که دانش آموز دختر است ارزش قائل شدن با توجه به سه مورد را دارد
[ترجمه گوگل]دانش آموز دختر بی رحم است و ارزش نگاه کردن به توجه به سه دو

5. The girl student is inelegant is worth taking a look on according to three two.
[ترجمه ترگمان]این دختر که دانش آموز دختر است ارزش قائل شدن با توجه به سه مورد را دارد
[ترجمه گوگل]دانش آموز دختر بی رحم است و ارزش نگاه کردن به توجه به سه دو

6. Listen to some people inelegant voice on the stage, my heart all wants ground.
[ترجمه ترگمان]گوش کن به صداهایی که روی صحنه هست، قلب من همه چیز رو می خواد
[ترجمه گوگل]گوش دادن به برخی از مردم صدای بی صدا در صحنه، قلب من همه می خواهد زمین

7. Inelegant park men and women behavior is askance at really by person!
[ترجمه ترگمان]پارک inelegant مردان و رفتار زنان به طور غیر قانونی به فرد بستگی دارد
[ترجمه گوگل]رفتار مردانه و زنانه پارک بی نظیر در واقع شخصیت است

8. It is usually nonconstructive, inelegant, hard to generalize.
[ترجمه ترگمان]این معمولا nonconstructive، ناهنجار، سخت برای تعمیم است
[ترجمه گوگل]این معمولا غیر سازنده، غیرقابل انعطاف، سخت به تعمیم است

9. Then the technology changed, and I improvised an inelegant three - finger style for computer keyboards.
[ترجمه ترگمان]بعد تکنولوژی تغییر کرد، و من یک سبک سه انگشتم را برای صفحه کلید کامپیوتری ابداع کردم
[ترجمه گوگل]سپس تکنولوژی تغییر کرد و من یک سبک سه انگشتی بی نظیر را برای صفحه کلید کامپیوتر به کار گرفتم

10. For many weeks I had been tweaking fetchmail rather incrementally while feeling like the interface design was serviceable but grubby—inelegant and with too many exiguous options hanging out all over.
[ترجمه ترگمان]برای چند هفته، من در حالی که احساس می کردم که طراحی فصل مشترک قابل استفاده است، اما کثیف - زشت و با تعداد زیادی از گزینه های exiguous که در تمام طول مدت آویزان شده بودند، کمی تغییر کرده بودم
[ترجمه گوگل]برای چندین هفته، فتچمال را به صورت قدم به قدم افزایش دادم، در حالی که احساس کردم طراحی رابط کاربری کارآمد است، اما از نظر جسورانه و بی نظیر، و با گزینه های بسیار متنوعی که در سراسر وجود دارد، حل شده است

11. The grand piano has been replaced with a small, inelegant electric model.
[ترجمه ترگمان]پیانوی بزرگ با یک مدل الکتریکی کوچک و زشت جایگزین شده است
[ترجمه گوگل]پیانو بزرگ با یک مدل الکتریکی بی نظیر جایگزین شده است

12. He dreamed the elegant homes of yore, but give no thought to their inelegant plumbing.
[ترجمه ترگمان]خانه های مجلل قدیمی را در خواب می دید، اما به لوله های inelegant فکر نمی کردند
[ترجمه گوگل]او خانه های زیبا سال هاست که رویای خود را می فهمد اما فکر نمی کند که آنها لوله کشی بی نظیری داشته باشند

13. In America, the animalistic automatons at Chuck E. Cheese entertain (and sometimes terrify) children with their inelegant, slack-jawed singing, spastic motions, and soulless, lifeless eyes.
[ترجمه ترگمان]در آمریکا، animalistic automatons در چاک E کودکان با خواندن پنیر (و برخی اوقات وحشت زده)با خواندن دندان ها، حرکات بی آرواره، حرکات spastic، و چشم های بی روح و بی روح خود کودکان را به وحشت می اندازند
[ترجمه گوگل]در آمریکا، خودروهای حیوانات در Chuck E Cheese سرگرمی (و بعضی اوقات وحشتزده) کودکان را با آواز خوانی بی عیب و نقص، حرکات اسپاسم و چشمان بی روح و بی روح، سرگرم می کنند

14. The analyst could retort only that the geometric proofs were clumsy and inelegant.
[ترجمه ترگمان]تحلیل گر نه تنها ثابت می کرد که این نمونه های هندسی دست و پا چلفتی بود و دست و پا چلفتی بود
[ترجمه گوگل]تحلیلگر می تواند تنها به این نتیجه برسد که اثبات های هندسی غیرممکن است


کلمات دیگر: