کلمه جو
صفحه اصلی

overlord


معنی : مافوق، ارباب، خدیو
معانی دیگر : (به ویژه در نظام فئودال) خدایگان، ارباب بزرگ، تیول دار بزرگ، خداوندگاری، سرور

انگلیسی به فارسی

خداوندگار، ارباب، سرور، مافوق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: overlordship (n.)
(1) تعریف: a ruler of other people or of other rulers.
مشابه: master, paramount

(2) تعریف: one that has much power or influence.

• superior ruler (especially in feudal system); one with great influence
an overlord was a person in former times who had power over many people.

مترادف و متضاد

مافوق (اسم)
superior, overlord, superordinate

ارباب (اسم)
suzerain, squire, master, boss, lord, overlord, monsieur, esquire, seignior, liege, padrone

خدیو (اسم)
lord, overlord, monarch, khedive

جملات نمونه

1. The peasants owed service and obedience to their overlord.
[ترجمه ترگمان]دهقانان اطاعت و اطاعت از خود را نسبت به پادشاه خود داشتند
[ترجمه گوگل]دهقانان خدمات و اطاعت از سرپرست آنها را به عهده داشتند

2. If you were encountering a tyrannical overlord, what would you do?
[ترجمه ترگمان]اگه با یه ارباب ظالم مبارزه می کردی، چیکار می کردی؟
[ترجمه گوگل]اگر با یک سرپرستی استبدادی مواجه شدید، چه کاری انجام می دهید؟

3. Just as hapless as the plundering Norse overlord he'd been playing for the past few weeks!
[ترجمه ترگمان]درست مثل غارت overlord Norse Norse، او چند هفته گذشته مشغول بازی بود!
[ترجمه گوگل]درست همانطور که بی رحم به عنوان سرپرست Norse غارت او برای چند هفته گذشته بازی کرده است!

4. He was overlord of vast lands hereabouts, the only earl south-east of Forth, feudal superior over many lordships and baronies.
[ترجمه ترگمان]در این حوالی فرمانروای سرزمین های پهناوری بود، اما در جنوب شرقی of، و از بسیاری از آقایان lordships و baronies برتری داشت
[ترجمه گوگل]او سرپرست سرزمین های گسترده ای بود، تنها قله ی جنوب شرقی فورث، فئودالی برتر از بسیاری از لرد است و بارون ها

5. But the company can be a harsh overlord to its crofters.
[ترجمه ترگمان]اما این شرکت می تواند نسبت به its قدرت تند و خشنی داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما این شرکت می تواند یک سرپرست خشن برای کابینت هایش باشد

6. Tsavong Lah reported directly to Supreme Overlord Shimrra during his bloody campaign to take the Core.
[ترجمه ترگمان]Tsavong Lah به طور مستقیم به دادگاه عالی overlord Shimrra در طی مبارزات خونین خود برای گرفتن هسته گزارش داد
[ترجمه گوگل]Tsavong Lah در جریان مبارزات خونین خود به طور مستقیم به سرپرستی عالی Shimrra گزارش داد

7. A political norm and notion relatively popular in the Sp ring autumn Period was that the power of the "monarch" and "overlord" should be conditioned to a certain degree.
[ترجمه ترگمان]یک هنجار سیاسی و مفهوم نسبتا محبوب در دوره پاییز حلقوی ساکن این بود که قدرت پادشاه و \"قدرت پادشاه\" باید مشروط به درجه خاصی باشد
[ترجمه گوگل]یک نظریه سیاسی و مفهومی که نسبتا محبوب در دوره پاییز Sp بود، این بود که قدرت 'پادشاه' و 'سرپرست' باید تا حدودی متکی باشد

8. Philip Tuoba become overlord, but still involved in court politics.
[ترجمه ترگمان]فیلیپ Tuoba شاه شد، اما هنوز در سیاست دربار دخالت داشت
[ترجمه گوگل]فیلیپ تووبا تبدیل به سرپرست شد، اما هنوز درگیر سیاست دادگاه است

9. Overlord and his troops leave Cybertron to search for energy are lost in deep space.
[ترجمه ترگمان]overlord و سربازانش Cybertron را برای جستجوی انرژی ترک می کنند و در فضای ژرف از دست می روند
[ترجمه گوگل]سرپرست و نیروهای او Cybertron را برای جستجوی انرژی در فضای عمیق از دست داده اند

10. This is not the Overlord regulations and outright fraud have done?
[ترجمه ترگمان]این مقررات overlord و کلاهبرداری کامل نبوده است؟
[ترجمه گوگل]این مقررات سرپرست نیست و تقلب درست انجام شده است؟

11. Welcome and join and open up little overlord tomorrows together.
[ترجمه ترگمان]خوش اومدین و بیاین و یه آینده بزرگ رو با هم باز کنین
[ترجمه گوگل]خوش آمدید و بپیوندید و فردای فردا را با هم به اشتراک بگذارید

12. His new overlord demand the service of one of his sons.
[ترجمه ترگمان]ارباب جدید او خدمت یکی از پسران خودش را طلب می کند
[ترجمه گوگل]سرپرست جدید او خواستار خدمت یکی از پسرانش است

13. Deadly Missions from Overlord to Market - Garden.
[ترجمه ترگمان]ماموریت های کشنده از overlord تا باغ بازار
[ترجمه گوگل]مأموریت های مرگبار از سرپرست به بازار - باغ

14. Sophie and the dowager in the first overlord of the dialogue.
[ترجمه ترگمان]سوفی و بیوه ثروتمند در اولین overlord از گفتگو
[ترجمه گوگل]سوفی و ​​وفادار در اولویت اول گفتگو

15. Being an Evil Overlord seems to be a good career choice.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که بد بودن به عنوان یک انتخاب شغلی خوب باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شخص بدوی یک انتخاب حرفه ای است

پیشنهاد کاربران

لقب

سرور و مافوق
/ˈəʊvəlɔːd $ ˈoʊvərlɔːrd/
فنوتیک صحیحش اینه


کلمات دیگر: